کلمه جو
صفحه اصلی

forceps


معنی : انبرک، پنس، انبر قابلگی، انبر جراحی
معانی دیگر : (جراحی و دندان پزشکی) انبرک، فورسپس، طب انبرک

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) انبرک، انبر جراحی، انبرک، انبر قابلگی، پنس


فورسپس، انبرک، پنس، انبر قابلگی، انبر جراحی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: forceps
• : تعریف: a pair of tongs or pincers used in medical procedures, as to grasp and extract tissue or foreign bodies during surgery.

• instrument used to hold firmly or remove (i.e. pincers or tongs)
a pair of forceps is an instrument consisting of two long narrow arms which is used by a doctor for holding things.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] انبرک، پنس، فورسپس

مترادف و متضاد

انبرک (اسم)
clamp, tongs, forceps, tweezer, pincette, tweeze

پنس (اسم)
forceps

انبر قابلگی (اسم)
forceps

انبر جراحی (اسم)
forceps

جملات نمونه

1. forceps delivery
زایمان با فورسپس

2. The figures show an increase in forceps deliveries.
[ترجمه ترگمان]این آمار نشان دهنده افزایش در تحویل forceps است
[ترجمه گوگل]این ارقام نشان دهنده افزایش در تحویل انجماد است

3. He seized a horrible pair of forceps and I closed my eyes as he started flexing his muscles.
[ترجمه ترگمان]او یک جفت انبر وحشتناک برداشت و من چشم هایم را بستم، وقتی شروع به باز کردن عضلاتش کرد
[ترجمه گوگل]او یک جاسوسی وحشتناک را به دست آورد و چشم هایش را بسته بود چون عضلاتش را خم کرده بود

4. Hold the mass of tubules with fine. straight forceps and thoroughly tease out their contents with fine, curved forceps.
[ترجمه ترگمان]انبوهی از لوله های ریز را با دقت نگاه دارید به طور کامل اسباب their را با forceps ظریف و curved می گذاشت
[ترجمه گوگل]توده لوله ها را خوب نگه دارید فورسپس مستقیم و کاملا محکم کردن محتویات خود را با پین های محافظ خوب و منحنی

5. The head was delivered with forceps, a few minutes later and at 7 minutes past was born.
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد، سر را با forceps حمل کردند و در ۷ دقیقه بعد به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]چند دقیقه بعد با سرپیچی به سر رسید و در 7 دقیقه گذشته متولد شد

6. They had to use high forceps.
[ترجمه ترگمان] باید از انبر بالا استفاده میکردن
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند از پرچین های بالا استفاده کنند

7. In theatre, forceps hold the baby in position, one final push - and here he is! 20 p. m.
[ترجمه ترگمان]در تئاتر، forceps را در موقعیت قرار دهید، یک ضربه نهایی - و اینجاست! ۲۰ متر
[ترجمه گوگل]در تئاتر، شاهزاده خانم نگه داشتن کودک در موقعیت، یک فشار نهایی - و در اینجا او است! 20 پ متر

8. Results The results suggested that CSR rose while forceps delivery rate dropped year by year.
[ترجمه ترگمان]نتایج نتایج حاکی از افزایش CSR در زمانی است که نرخ تحویل forceps سال به سال کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]نتایج: نتایج نشان داد که CSR افزایش یافت در حالیکه میزان تحویل نیروی انسانی سال به سال کاهش یافت

9. He recognized me and waved a forceps.
[ترجمه ترگمان]او مرا شناخت و دست تکان داد
[ترجمه گوگل]او من را به رسمیت شناخت و یک ضربه گیر

10. Use of fine forceps as a surgical marker.
[ترجمه ترگمان]استفاده از forceps ظریف به عنوان یک نشانه عمل
[ترجمه گوگل]استفاده از زیپ های خوب به عنوان نشانگر جراحی

11. Ice deliverers must have threatened Frigidaire executives with cold forceps.
[ترجمه ترگمان]deliverers باید مدیران اجرایی Frigidaire را با forceps سرد تهدید کرده باشد
[ترجمه گوگل]یخ سازان باید تهدید کرده اند مدیران Frigidaire با فورسپس های سرد

12. The women end up having more painkilling drugs and more interventions, such as the use of forceps or caesareans.
[ترجمه ترگمان]این زنان به داشتن داروهای painkilling و مداخلات بیشتر مثل استفاده از forceps یا caesareans پایان می دهند
[ترجمه گوگل]زنان در معرض داشتن داروهای ضد درد و مداخلات بیشتر، مانند استفاده از فورسپس یا سزارین هستند

13. For larger hooks, a good pair of curved surgical forceps can not be bettered.
[ترجمه ترگمان]برای قلاب های بزرگ تر، یک جفت خوب جراحی خم شده را نمی توان شکست داد
[ترجمه گوگل]برای قلاب های بزرگتر، یک جفت خوب از فورسپس های جراحی منحنی نمی تواند بهتر شود

14. They maintained that David's death had resulted from damage done by forceps before his birth.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا کردند که مرگ دیوید ناشی از آسیب به وسیله forceps قبل از تولد او بوده است
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که مرگ دیوید به علت آسیب وارده توسط فورسپس ها قبل از تولد او بوده است

forceps delivery

زایمان با فورسپس


پیشنهاد کاربران

( جراحی ) : ابزار جراحی چنگ زننده

پنس جراحی

پنس ( پزشکی )

( پزشکی ) انبرک
an instrument used by dentists ( when pulling out teeth ) , and by doctors for gripping things

انبرک ( پزشکی )


کلمات دیگر: