کلمه جو
صفحه اصلی

gravitational field

انگلیسی به انگلیسی

• region of gravitational attraction, field of force that encircles a body of finite mass

دیکشنری تخصصی

[شیمی] میدان گرانش
[ریاضیات] میدان گرانشی

جملات نمونه

1. Here is a gravitational field device to draw down orbiting objects on to a preprogrammed landing site.
[ترجمه ترگمان]در اینجا یک ابزار میدان گرانشی برای پایین کشیدن اشیا در حال حرکت به یک محل فرود از پیش برنامه ریزی شده وجود دارد
[ترجمه گوگل]در اینجا یک دستگاه میدان گرانشی برای کشیدن اجسام در حال چرخش به یک سایت فرود پیش برنامه ریزی شده است

2. In a gravitational field this causes the denser air to sink and buoy up the less dense gas.
[ترجمه ترگمان]در میدان گرانشی، این باعث می شود که هوای چگال تر فرو برود و از گاز کم تر متراکم شناور شود
[ترجمه گوگل]در یک میدان گرانشی، این باعث می شود که هوای چگال تر غوطه ور شود و گاز ضعیف تر را بوسید

3. The gravitational field has been explored in some detail by observations of the satellites and of the paths of fly-by spacecraft.
[ترجمه ترگمان]میدان گرانشی در برخی از جزییات توسط مشاهدات ماهواره و مسیر پرواز با فضاپیما مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]میدان گرانشی با مشاهدات ماهواره ها و مسیرهای پرواز توسط فضاپیماها، جزئیات دقیق مورد بررسی قرار گرفته است

4. The gravitational field generated in its productive phase by the legislative cycle attracted items from several diverse sources.
[ترجمه ترگمان]میدان گرانشی ایجاد شده در مرحله مولد از طریق چرخه قانونگذاری باعث جذب اقلام از چندین منبع مختلف می شود
[ترجمه گوگل]میدان گرانشی تولید شده در فاز مولد خود را توسط چرخه قانونی جذب اقلام از چندین منبع متنوع

5. As the star shrank, the gravitational field at the surface would become stronger and the escape velocity would increase.
[ترجمه ترگمان]وقتی ستاره شکل می گیرد، میدان گرانشی در سطح قوی تر می شود و سرعت فرار افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]با کاهش ستاره، میدان گرانشی در سطح قوی تر می شود و سرعت فرار افزایش می یابد

6. Thus, in particular, heavenly bodies moving in a gravitational field are well described by such geodesics.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به طور خاص، اجرام سماوی در میدان گرانشی به خوبی با چنین geodesics توصیف می شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین، به طور خاص، اجسام آسمانی که در یک میدان گرانشی حرکت می کنند، به خوبی توسط چنین جغرافیایی ها توصیف می شوند

7. To escape from the Moon's gravitational field, a sample must be accelerated to a velocity above 4 kilometres per second.
[ترجمه ترگمان]برای فرار از میدان گرانشی ماه، یک نمونه باید با سرعت بالاتر از ۴ کیلومتر در ثانیه شتاب داشته باشد
[ترجمه گوگل]برای فرار از میدان گرانشی ماه، یک نمونه باید با سرعت بیش از 4 کیلومتر در ثانیه شتاب شود

8. Thus, in a sense, the gravitational field has negative energy.
[ترجمه ترگمان]بنابراین میدان گرانشی انرژی منفی دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین، به یک معنا، میدان گرانشی انرژی منفی دارد

9. When the astronaut is in a uniform gravitational field he is incapable of determining his motion by any mechanical means.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که فضانورد در میدان گرانشی یکنواخت قرار می گیرد، قادر به تعیین حرکت خود توسط هر ابزار مکانیکی نیست
[ترجمه گوگل]هنگامی که فضانورد در یک میدان گرانشی یکنواخت است، قادر به تعیین حرکتش با هر وسیله مکانیکی نیست

10. Its oscillation depends on the strength of the gravitational field.
[ترجمه ترگمان]نوسان آن به قدرت میدان گرانشی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]نوسان آن بستگی به قدرت میدان گرانشی دارد

11. The electrostatic disturbance in gravitational field and the magnetic disturbance can produce disturbing torque, then affect the accuracy of ESG north finder.
[ترجمه ترگمان]اختلال الکترواستاتیک در میدان گرانشی و اغتشاش مغناطیسی می تواند گشتاور مزاحم ایجاد کند، و سپس بر دقت ESG شمالی اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]اختلالات الکترواستاتیک در میدان گرانشی و اختلالات مغناطیسی می تواند گشتاور مزاحم ایجاد کند، و سپس بر روی دقت سنجش شمال نیویورک ESG تأثیر می گذارد

12. The height of the transfer unit process in gravitational field is also given.
[ترجمه ترگمان]همچنین ارتفاع فرآیند واحد انتقال در میدان گرانشی نیز داده می شود
[ترجمه گوگل]ارتفاع واحد فرآیند انتقال در میدان گرانشی نیز ارائه شده است

13. Its gravitational field is on a density suddenchange belt of Bouguer anomaly isopleth.
[ترجمه ترگمان]میدان گرانشی آن بر روی کمربند suddenchange density of bouguer است
[ترجمه گوگل]میدان گرانشی آن روی کمربندهای ناگهانی کمربندهای بیوگرافی Bouguer است

14. This paper derives in detail the gravitational field of the sun by using the Schwarzschild metric, and expounds the advance of the Mercury's perihelion with the general theory of relativity.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تفصیل میدان گرانشی خورشید را با استفاده از the Schwarzschild به تفصیل شرح می دهد و پیشرفت نظریه نسبیت عطارد را با نظریه عمومی نسبیت به تفصیل شرح می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله با استفاده از معیار Schwarzschild در زمینه میدان گرانشی از خورشید را به طور دقیق نشان می دهد و پیشرفت مرز جیوه را با نظریه نسبیت کلی بیان می کند

پیشنهاد کاربران

gravitational field ( فیزیک )
واژه مصوب: میدان گرانشی
تعریف: 1. ناحیه‏ای از فضا که در آن ربایش گرانشی وجود دارد|||2. نیروی گرانشی وارد بر جسمی به جِرم واحد در این ناحیه


کلمات دیگر: