کلمه جو
صفحه اصلی

copper


معنی : مس، با مس اندودن، مس یا ترکیبات مسی بکار بردن
معانی دیگر : مسی، مسین، مس وار، مس (عنصر چکشخوار - نشان: cu، وزن اتمی: 63/546، شماره ی اتمی: 29، وزن مخصوص: 8/96، نقطه ی گداز: 1084c)، (انگلیس) سکه ی مسی یا برنزی، یک شاهی، دیگ، گنجانه ی بزرگ، پاتیل (که قدیم از مس بوده)، به رنگ مس، مس فام، شرط بستن، روکش مسی زدن به، مس پوش کردن، مس دار کردن، با مس آمیختن، (خودمانی) پاسبان، آژان

انگلیسی به فارسی

مس، با مس اندودن، مس یا ترکیبات مسی به‌کار بردن


فلز مس، مس، با مس اندودن، مس یا ترکیبات مسی بکار بردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a chemical element that has twenty-nine protons in each nucleus and occurs as a reddish brown, corrosion-resistant solid metal with excellent electrical conductivity, widely used for wiring and in pipes, and in alloys such as brass and bronze. (symbol: Cu).

(2) تعریف: a coin composed of copper or an alloy of copper, such as a U.S. or British penny.

(3) تعریف: the reddish brown metallic color of copper.

(4) تعریف: any of various small butterflies, the adults of which have lustrous reddish brown wings.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: coppers, coppering, coppered
• : تعریف: to coat or cover with copper.
صفت ( adjective )
مشتقات: coppery (adj.)
(1) تعریف: pertaining to or made of copper.

(2) تعریف: resembling or having the color of copper.

• (cu) metallic chemical element; boiler; large copper or iron cooking pot (british); coin made of copper or bronze; reddish-brown color; any of the small butterflies with copper color wings; cop, police officer (british slang)
coat with or cover with copper; bet against (slang)
copper is a soft reddish-brown metal.
in britain, a copper is a policeman or policewoman; an informal use.
a copper is also a brown metal coin of low value.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] مس - عنصر چکش خوار
[برق و الکترونیک] مس - مس فلزی نرم، چکش خوار و به رنگ قرمز مایل به نارنجی که دارای عدد اتمی 29 و وزن اتمی 63/5 است . بعد از نقره، بهترین رسانای گرما و الکتریسیته به شمار می رود . مس پر مصرف ترین فلز برای ساخت سیم، کابل و میله های جریان الکتریکی است. با آبکاری آن روی فولاد می توان یک رسانای خوب و محکم به وجود آورد . همچنین به کمک روشهای زدایش شیمیایی، می توان مسیرهای نازک مسی را روی تخته های مدار چاپی ایجاد کرد. آلیاژ آن با طلا موجب چکش خواری بیشتر طلا می شود .
[مهندسی گاز] مس

مترادف و متضاد

مس (اسم)
copper

با مس اندودن (فعل)
copper

مس یا ترکیبات مسی بکار بردن (فعل)
copper

جملات نمونه

1. copper conducts electricity well
مس برق را خوب هدایت می کند.

2. copper doré
مس زرپوش

3. copper is a good conductor
مس رسانای خوبی است.

4. copper is a good medium for conducting heat
برای رساندن حرارت،مس وسیله ی خوبی است.

5. copper ore
کانه ی مس،خاک مس دار

6. copper sheeting
پوشش مسی

7. copper oxide
اکسید مس،لاسرخ

8. to mint copper coinage
سکه ی مسی ضرب کردن

9. a piece of copper wire
یک تکه سیم مسی

10. an alloy of copper and tin
آلیاژ مس و قلع

11. metals such as copper and silver
فلزاتی همچون مس و نقره

12. the fusion of copper and zinc to produce brass
هم گدازش مس و روی برای ساختن برنج

13. electricity flows better in copper wires
برق در سیم مسی بهتر جریان پیدا می کند.

14. he placed a large copper vessel over the fire
یک ظرف مسی بزرگ را روی آتش قرار داد.

15. to alloy gold with copper
طلا را با مس بار زدن

16. we decided to prove up the copper deposit
ما تصمیم گرفتیم که نهشت (معدن) مس را امتحان کنیم.

17. an electron which is ejected from an atom of copper
الکترونی که از یک اتم مس جدا می شود

18. the tip of the pole is fitted with a copper shoe
سر تیر دارای روکش مسی است.

19. Brass is formed by the fusion of copper and zinc.
[ترجمه ترگمان]برنج با ترکیب مس و روی شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]برنج بوسیله ترکیب مس و روی تشکیل شده است

20. Brass is an alloy of copper and zinc.
[ترجمه ترگمان]برنج آلیاژی از مس و روی است
[ترجمه گوگل]برنج آلیاژ مس و روی است

21. Copper and silver are both metals.
[ترجمه ترگمان]مس و نقره هر دو فلزات هستند
[ترجمه گوگل]مس و نقره هر دو فلز هستند

22. The copper pipework has corroded in places.
[ترجمه ترگمان]مس copper در بعضی جاها زنگ زده است
[ترجمه گوگل]لوله های مس در مکان های آسیب دیده است

23. Copper and zinc are fused to make brass.
[ترجمه ترگمان]مس و روی برای ساختن برنج ترکیب می شوند
[ترجمه گوگل]مس و روی برای ریختن برنج به یکدیگر متصل می شوند

24. The cable has a copper wire surrounded by a plastic sheath.
[ترجمه ترگمان]کابل دارای یک سیم مسی است که توسط یک غلاف پلاستیکی احاطه شده است
[ترجمه گوگل]کابل دارای یک سیم مسی است که توسط یک غلاف پلاستیکی احاطه شده است

25. Brass is a metallic alloy of copper and zinc.
[ترجمه ترگمان]برنج آلیاژ فلزی از مس و روی است
[ترجمه گوگل]برنج یک آلیاژ فلزی مس و روی است

26. The island has been seriously polluted by a copper mine.
[ترجمه ترگمان]این جزیره به طور جدی توسط یک معدن مس آلوده شده است
[ترجمه گوگل]این جزیره به طور معنی داری توسط معدن مس مضر است

a piece of copper wire

یک تکه سیم مسی


اصطلاحات

copper oxide

اکسید مس، لاسرخ


پیشنهاد کاربران

Copper cathode:کاتد مس
copper scrap:ضایعات مس


افسر پلیس ( در دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی، به این دلیل که روی یونیفورم پلیس دکمه های مسی داشتند، از این کلمه به معنای پلیس هم استفاده می شده. )

مسی

cop ( پلیس ) کوتاه شده هیمن واژه است

دیگ مسی


کلمات دیگر: