کلمه جو
صفحه اصلی

go off at a tangent


(تفکر یا روال کار و غیره) ناگهان تغییر جهت دادن، کج رفتن

جملات نمونه

1. He never sticks to the point but keeps going off at a tangent.
[ترجمه ترگمان] اون هیچ وقت به اصل مطلب اشاره نمیکنه ولی یه تماس ازش میگیره
[ترجمه گوگل]او هرگز به نقطه ای نرسیده، اما در یک مماس نگه می دارد

2. One moment the professor is working hard on a problem in physics, the next he's gone off at a tangent and he's talking about bees.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه، استاد بر روی مشکلی در فیزیک کار می کند، بعد با یک مماس بر می گردد و او در مورد زنبورها صحبت می کند
[ترجمه گوگل]یک لحظه استاد کار سختی را بر روی یک مشکل در فیزیک کار می کند، بعد او را در یک مماس رها می کند و او درباره زنبورها صحبت می کند

3. The conversation went off at a tangent.
[ترجمه ترگمان]گفت و گو خاموش شد
[ترجمه گوگل]مکالمه در یک مماس انجام شد

4. It's hard to get a firm decision out of him - he's always going off at a tangent.
[ترجمه ترگمان]سخت است که یک تصمیم قاطع از او بگیرد - او همیشه در یک تماس دست و پا می زند
[ترجمه گوگل]سخت است تصمیم خود را از او بیرون بیاورید - او همیشه در یک مماس می رود

5. Let's stay with the topic and not go off at a tangent.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید با موضوع بمانیم و با یک تانژانت خارج نشویم
[ترجمه گوگل]بیایید با موضوع باقی بمانیم و در یک مماس قرار نگیریم

6. Loretta's mind went off at a tangent.
[ترجمه مریم] ذهن لورتا منحرف شده بود
[ترجمه ترگمان] ذهن \"لورتا\" رفته بود به یه تماس
[ترجمه گوگل]ذهن Loretta در یک مماس رفت


کلمات دیگر: