کلمه جو
صفحه اصلی

tuft


معنی : دسته، منگوله، طره، کلاله، ریش بزی، ته ریش، ریشه پارچه، طره دار یا پرزدارکردن
معانی دیگر : (دسته ی مو یا علف یا پر و غیره که ریشه های پیوسته دارند یا نزدیک هم روییده اند) کوفک، کاکل، مرغ، گندله، بافه، تکمه ی تشک (یا کاناپه و غیره)، گره ی لحاف (یا تشک و غیره)، (لحاف یا تشک یا مبل و غیره) تکمه دار کردن، گره دار کردن

انگلیسی به فارسی

دسته، طره، منگوله، ریشه پارچه، ته ریش، ریش بزی،کلاله، طره دار یا پرزدارکردن


قاف، ریش بزی، ته ریش، کلاله، دسته، طره، منگوله، ریشه پارچه، طره دار یا پرزدارکردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cluster or clump of long strands that are attached at one end and loose at the other, as of yarn, hair, or grass.
مترادف: wisp
مشابه: bunch, bundle, clump, cluster, crest, lock, mop, sheaf, shock, tassel

(2) تعریف: a small bunch of cut threads, used as a decoration.
مترادف: pompom, tassel
مشابه: plume

(3) تعریف: a thick cluster or clump of outgrowth, as of trees or shrubs.
مترادف: clump, thicket
مشابه: bosk, brake, cluster, copse
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tufts, tufting, tufted
(1) تعریف: to decorate or provide with a tuft or tufts.
مشابه: decorate

(2) تعریف: to shape or arrange in a tuft or tufts.
مشابه: bunch, clump, cluster, gather, wisp

(3) تعریف: to fasten (a quilt cover, upholstery, or the like) by stitching through to the inside material at points, leaving a clump of thread secured by a knot or button.
مشابه: fasten
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: tufter (n.)
(1) تعریف: to form into a tuft or tufts.
مشابه: bunch, clump, cluster, gather, wisp

(2) تعریف: to grow in a tuft or tufts.
مشابه: bunch, clump, cluster

• clump of trees or bushes; cluster tied together or fixed at their base and loose at the opposite end (feathers, threads, etc.); tassel worn on the cap of titled undergraduates of english universities in former times
form or attach tufts; sew tufts, sew clumps of hair or fibers (on upholstery, etc.)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سنگ متخلخل - اصطلاح رایج در انگلیس برای هر سنگ نرم یا متخلخل همچون ماسه سنگ ناحیه توگاری نویت.
[نساجی] منگوله - ریشه پارچه - پرزدار کردن - دسته

مترادف و متضاد

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

منگوله (اسم)
knot, bob, tassel, tuft, pompon

طره (اسم)
brink, end, crest, extremity, tuft, edging, brim, tress, lock of hair, ringlet

کلاله (اسم)
crest, stigma, tuft, tussock, ringlet

ریش بزی (اسم)
tuft, goatee

ته ریش (اسم)
tuft, stubble

ریشه پارچه (اسم)
tuft

طره دار یا پرزدارکردن (فعل)
tuft

clump of strands of something


Synonyms: bunch, cluster, collection, cowlick, feathers, group, knot, plumage, ruff, shock, topknot, tussock


جملات نمونه

1. a tuft of wool
یک دسته پشم

2. She combed a tuft of her hair up with her hand, which hooded her eye.
[ترجمه ترگمان]او یک دسته از موهایش را با دستش بالا کشید که چشم او را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]او دست خود را با چنگال موهایش شانه کرد و به او چشم دوخته بود

3. Fear ambush at every tree and tuft of grass.
[ترجمه ترگمان]ترس در هر درختی و یک دسته علف کمین می کند
[ترجمه گوگل]ترس در هر درخت و چوبه چمن

4. He had a small tuft of hair on his chin.
[ترجمه ترگمان]دسته ای کوچک مو روی چانه اش داشت
[ترجمه گوگل]او چانه کوچک خود را روی چانه اش گذاشت

5. She moved along the heath, and from a tuft of darkness something came out and stood in her way.
[ترجمه ترگمان]در میان خلنگ ها به راه افتاد و از یک دسته تاریکی چیزی بیرون آمد و در راه او ایستاد
[ترجمه گوگل]او همراه سلامتی حرکت کرد، و از یک دم از تاریکی چیزی بیرون آمد و در راه او ایستاد

6. The plant forms a dense, tall tuft, capable of withstanding plenty of disturbance in the tank.
[ترجمه ترگمان]گیاه یک دسته متراکم و بلند را تشکیل می دهد که قادر به مقاومت در برابر تعداد زیاد اغتشاش در مخزن است
[ترجمه گوگل]این گیاه یک کوه متراکم و بلند را تشکیل می دهد که قادر به تحمل آشفتگی زیادی در مخزن است

7. Thoughtfully, Hera pulled a tuft of clover from the ground and offered it.
[ترجمه ترگمان]سپس یک دسته از شبدر را از زمین بیرون کشید و به آن تعارف کرد
[ترجمه گوگل]به طرز محسوسی، هرا یک کله شبدر را از زمین کشید و آن را عرضه کرد

8. A tiny tuft of red hair poked out from under her scarf.
[ترجمه ترگمان]یک دسته موی قرمز از زیر شال گردن او بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]یک کوت کوچک از موهای قرمز از زیر روسری اش از روی زمین افتاد

9. Tuft denies Catania's contentions, although he concedes the company borrows heavily and is not highly profitable.
[ترجمه ترگمان]tuft contentions s را رد می کند، اگرچه او تصدیق می کند که شرکت به شدت مورد استفاده قرار می گیرد و بسیار سودآور نیست
[ترجمه گوگل]Tuft مخالفت با کاتانیا را رد می کند، گرچه او معتقد است که این شرکت به شدت به آن پرداخته و بسیار سودآور نیست

10. A tuft of hair or feathers.
[ترجمه ترگمان]یک دسته مو یا پر
[ترجمه گوگل]یک قوس مو یا پر

11. This stage produced a tuft of barbs fused to the hollow cylinder, or calamus.
[ترجمه ترگمان]این مرحله دسته ای از خارها را که با سیلندر خالی، یا calamus ترکیب شده بودند، تولید کرد
[ترجمه گوگل]در این مرحله، یک بت ها از سیلندر توخالی یا حلقه به هم متصل شدند

12. A tuft of hair on such a projection.
[ترجمه ترگمان]یک دسته مو روی چنین a
[ترجمه گوگل]یک قوس مو در چنین طرح

13. But at this moment Winston noticed some tufts of loosestrife growing in the cracks of the cliff beneath them. One tuft was of two colours, magenta and brick-red, apparently growing on the same root.
[ترجمه ترگمان]اما در این لحظه، و ین ستون متوجه دسته هایی از loosestrife شد که در شکاف های صخره ای زیر پایشان روییده بود یک دسته از آن ها دو رنگ بود، سرخابی، و قرمز - که ظاهرا روی همان ریشه رشد می کرد
[ترجمه گوگل]اما در این لحظه، وینستون متوجه شد که برخی از توفان های بی وقفه در حال شکوفایی در شکاف صخره ای زیر آن هستند یک دم از دو رنگ، قرمز و آجر قرمز بود که ظاهرا در همان ریشه رشد می کرد

14. He may pitch on some tuft of lilacs over a river.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بر روی یک رودخانه دسته ای از گله ای یاس را به زانو درآورد
[ترجمه گوگل]او ممکن است بر روی برخی از کیک های سنبلچه بیش از یک رودررو باشد

15. She sat down on a tuft of grass.
[ترجمه ترگمان]روی یک دسته علف نشست
[ترجمه گوگل]او روی یک کمان چمن نشسته بود

a tuft of wool

یک دسته پشم


tufted mattresses

تشک‌های تکمه‌دار


پیشنهاد کاربران

A group of things

ریش بزی،
دسته ی مو که ریشه های پیوسته دارند یا نزدیک هم روییده اند

He had a few tufts of hair on his chin, but you could hardly call it a beard

لمسه - لمسه کوبی ( در مبلمان )


کلمات دیگر: