کلمه جو
صفحه اصلی

twilight


معنی : شفق، تاریک روشن، هوای گرگ و میش، تاریک و روشن، گرگ و میش، نیمه روشن
معانی دیگر : گنگ، مبهم، تیره، ناآشکار، زوال، افول، فرورفت، غروب، سرخی غروب، آبزهر، نیمتاب، تاریکان، شامگاه، (عامیانه) فلق، ابرش، سپیده دم، شبگیر، پگاه، سرخی بامداد، (سحر یا غروب) گرگ و میش، تاریکی فزاینده

انگلیسی به فارسی

تاریک روشن، هوای گرگ ومیش، شفق


گرگ و میش، تاریک روشن، شفق، تاریک و روشن، هوای گرگ و میش، نیمه روشن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the soft faint illumination of the sky when the sun is below the horizon before sunrise and esp. after sunset.
متضاد: daybreak
مشابه: dawn, sunset

(2) تعریف: the period of time in which the sky is illuminated in this way.
مترادف: dusk, evenfall, gloaming
متضاد: dawn
مشابه: eve, evening, eventide, nightfall, sundown, sunset

(3) تعریف: a time or condition that marks the end or decline of something.
مترادف: evening
متضاد: dawn
مشابه: decline, ebb

- the twilight of a successful career
[ترجمه ترگمان] غروب یک حرفه موفق
[ترجمه گوگل] گرگ و میش از یک حرفه موفق

(4) تعریف: a soft or dim light.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or characteristic of twilight.
مترادف: evening
مشابه: dim, dusky, faint, obscure, shadowy

(2) تعریف: occurring or appearing during twilight.
مترادف: evening

- a twilight baseball game
[ترجمه ترگمان] یه بازی بیس بال
[ترجمه گوگل] یک بازی بیس بال گرگ و میش
- twilight birds
[ترجمه ترگمان] پرندگان گرگ ومیش،
[ترجمه گوگل] پرندگان گرگ و میش

(3) تعریف: near the end of something.
مترادف: fading
مشابه: declining, ebbing, final, last

- the twilight years of her life
[ترجمه ترگمان] سال های تاریک زندگی او،
[ترجمه گوگل] سال های تاریک زندگی او

• soft light from the sky between sunset and full night or just before sunrise; time of day characterized by faint sunlight; period of decline; faint light; vagueness
twilight is the time after sunset when it is just getting dark.
the twilight of something is the final stages of it, when it is becoming less strong or important.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] صبح روشن،سپیده دم ،شفق - نور ضعیفی که نواحی مختلف زمین را قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آفتاب روشن می کند آن اساسا ناشی از انعکاس نور خورشید از لایه های علیای جو در روی زمین است در حالی که خود خورشید زیر افق است

مترادف و متضاد

شفق (اسم)
crepuscle, twilight, crepuscule

تاریک روشن (اسم)
twilight

هوای گرگ و میش (صفت)
twilight, dusk

تاریک و روشن (صفت)
twilight, dusk, gloaming

گرگ و میش (صفت)
twilight

نیمه روشن (صفت)
twilight

onset of darkness at end of day


Synonyms: afterglow, afterlight, crepuscular light, decline, dimness, dusk, early evening, ebb, end, evening, eventide, gloaming, half-light, last phase, late-afternoon, night, nightfall, sundown, sunset


Antonyms: daybreak, sunrise


جملات نمونه

1. the twilight years of ottoman empire
سال های افول امپراتوری عثمانی

2. the twilight zone between military personnel and civilian employees
ناحیه ی مبهم میان کارمندان نظامی و کارمندان غیر نظامی

3. the twilight zone between right and wrong
مرز مبهم میان روا و ناروا

4. a dusky twilight
شفقی تیره و تار

5. an old man in the twilight of his life
پیرمردی در غروب زندگانی

6. the hues and shades of twilight
رنگ ها و سایه روشن های شامگاهان

7. I couldn't see their faces clearly in the twilight.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم صورت هایشان را در تاریکی تشخیص دهم
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم چهره هایشان را در تاریکی ببینم

8. Twilight was sweet with the smell of lilac and freshly turned earth.
[ترجمه ترگمان]شفق از بوی یاس بنفش و تازه شکفته شده بود
[ترجمه گوگل]گرگ و میش با بوی ساندویچ شیرین و تازه به زمین تبدیل شد

9. The end of the cigarette glowed in the twilight.
[ترجمه ترگمان]ته سیگار در گرگ ومیش برق می زد
[ترجمه گوگل]پایان سیگار در گرگ و میش

10. Now both men are in the twilight of their careers.
[ترجمه ترگمان]حالا هر دو نفر در تاریکی کارشان هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هر دو مردان در گرگ و میش شغل خود هستند

11. Depression in the twilight years is usually related to illness.
[ترجمه ترگمان]افسردگی در دوران گرگ ومیش معمولا مربوط به بیماری است
[ترجمه گوگل]افسردگی در دوران گرگ و میش معمولا مربوط به بیماری است

12. They lived in the twilight zone on the fringes of society.
[ترجمه ترگمان]آن ها در هوای تاریک وروشن شامگاه در حاشیه اجتماع زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در ناحیه گرگ و میش در حاشیه جامعه زندگی می کردند

13. I knew him when he was in the twilight of his career.
[ترجمه ترگمان]وقتی در تاریکی شغلش بود، او را می شناختم
[ترجمه گوگل]وقتی او در حوالی رقابت هایش بود، او را می شناختم

14. Wrestling is in a twilight zone between sport and entertainment.
[ترجمه ترگمان]کشتی در یک منطقه تاریک بین ورزش و تفریح است
[ترجمه گوگل]کشتی در منطقه تاریک بین ورزش و سرگرمی است

15. They fell into that twilight zone between military personnel and civilian employees.
[ترجمه ترگمان]آن ها به منطقه گرگ ومیش بین کارکنان نظامی و کارمندان غیر نظامی سقوط کردند
[ترجمه گوگل]آنها در این منطقه گرگ و میش بین پرسنل نظامی و کارکنان غیرنظامی قرار داشتند

the twilight zone between military personnel and civilian employees

ناحیه‌ی مبهم میان کارمندان نظامی و کارمندان غیر‌نظامی


an old man in the twilight of his life

پیرمردی در غروب زندگانی


the twilight years of Ottoman Empire

سال‌های افول امپراتوری عثمانی


پیشنهاد کاربران

گرگ و میش صبح یا عصر

گرگ و میش، جو روشن و تاریک نزدیک صبح یا نزدیک شب

نزدیک به مرگ ، در حال مردن

گرگ و میش و البته اسم یکی از بهترین فیلم های تخیلی ( پیشنهادش میکنم )

نیمه روشن

اسم بهترین و بی نظیر ترین فیلمی که دیدم مخصوصا با بازیه کریستن استوارت و رابرت پتینسون

بین الطلوع


کلمات دیگر: