عکس، مجسم کردن، با عکس نشان دادن، روشن ساختن، نقاشی کردن
pictured
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] منقوش. بالهایی با نقوش تیره
پیشنهاد کاربران
تصاویر
تصویر
تصویر
فارسی:نشان داده شده
اتگلیسی:shown
اتگلیسی:shown
کلمات دیگر:
عکس، مجسم کردن، با عکس نشان دادن، روشن ساختن، نقاشی کردن