کلمه جو
صفحه اصلی

altogether


معنی : مجموع، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت، یکسره
معانی دیگر : کلا، سر به سر، اصلا، جمعا، رویهم، در جمع، در مجموع، منصفا

انگلیسی به فارسی

روی هم رفته، از همه جهت، یکسره، تماما، همگی، مجموع، کاملا، منصفا


در مجموع، مجموع، روی هم رفته، کاملا، یکسره، تماما، همگی، با هم، اجماعا، از همه جهت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: thoroughly; totally.
مترادف: absolutely, completely, entirely, perfectly, quite, thoroughly, totally, utterly, wholly
مشابه: all, clean, downright, outright, right, whole

- The situation is altogether hopeless.
[ترجمه محمد] اوضاع ، در کل، ناامید کننده است.
[ترجمه ترگمان] اوضاع کام لا نومید کننده است
[ترجمه گوگل] وضعیت کاملا نا امید کننده است

(2) تعریف: including everything; all told.
مترادف: as a whole, overall
مشابه: all, all in all

- Altogether, they made a good profit.
[ترجمه ترگمان] روی هم رفته سود خوبی داشتند
[ترجمه گوگل] در کل، آنها سود خوبی را به دست آوردند

(3) تعریف: with all things considered.
مترادف: after all, all in all, on the whole, overall
مشابه: generally

- Altogether, she's better off now than before.
[ترجمه ترگمان] روی هم رفته از قبل بهتر شده
[ترجمه گوگل] در مجموع، او اکنون بهتر از قبل است

• summarily, inclusively; totally, completely
altogether is used to say that something has been done or stopped completely.
if one thing is altogether different from another, the two things are completely different.
you can use altogether to summarize something you have been talking about.
you also use altogether to indicate that the amount you are mentioning is a total.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] روی هم

مترادف و متضاد

as a whole


مجموع (اسم)
complex, aggregate, altogether, sum, summation, sum total, totality

همگی (قید)
altogether, all

تماما (قید)
well, altogether, all, quite, wholly, fully, throughout, in toto, stark, teetotally, hand-and-foot

کاملا (قید)
outright, exactly, altogether, quite, smack, whole-hog, wholly, fully, entirely, totally, thru, in toto, teetotally, hand-and-foot, utterly, scot and lot, soundly, throughly

روی هم رفته (قید)
altogether, overall, totally, all-told, by and large, in toto

با هم (قید)
altogether, vis-a-vis, in toto, together, simultaneously

اجماعا (قید)
altogether, unanimously

از همه جهت (قید)
altogether

یکسره (قید)
exactly, across, indiscriminately, altogether, all, at once, non-stop

Synonyms: all, all in all, all things considered, all told, bodily, by and large, collectively, conjointly, en masse, everything considered, everything included, for the most part, generally, in all, in sum, in toto, on the whole, taken together


Antonyms: partly


completely


Synonyms: absolutely, fully, perfectly, quite, thoroughly, totally, utterly, well, wholly


Antonyms: incompletely


جملات نمونه

1. he is altogether wrong
او کاملا در اشتباه است.

2. the trip altogether was a great success
سفر رویهم رفته بسیار موفقیت آمیز بود.

3. this is altogether different from what i expected
این با آنچه انتظار داشتم کلا فرق دارد.

4. her remark was unexpected and altogether extraneous
اظهار او غیر منتظره و کاملا نامربوط بود.

5. my father wrote thirty books altogether
پدرم جمعا سی کتاب نوشت.

6. ’Tis altogether vain to learn wisdom and yet live foolishly.
[ترجمه ترگمان]به کلی بی هوده است که عقل و شعور یاد بگیرد و در عین حال ابلهانه زندگی کند
[ترجمه گوگل]'Tis به طور کامل بیهوده برای یادگیری حکمت و در عین حال زندگی احمقانه

7. Wickedness does not go altogether unrequited.
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه در یک طرفه نیست
[ترجمه گوگل]شرارت به طور کامل از بین نمی رود

8. Wickedness does no go altogether unrequited.
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه یک طرفه نیست
[ترجمه گوگل]شرارت به هیچ وجه بدون رضایت کامل نیست

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

10. I don't think you've been altogether honest with me.
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم که تو کاملا با من صادق بودی
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم شما کاملا با من صادق باشید

11. Altogether there were 38 people in the bus.
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته ۳۸ نفر در اتوبوس بودند
[ترجمه گوگل]در مجموع اتوبوس 38 نفر بودند

12. Congress could ban the procession altogether.
[ترجمه ترگمان]کنگره می تواند به طور کلی این مراسم را ممنوع کند
[ترجمه گوگل]کنگره می تواند فرقه را به طور کامل ممنوع کند

13. Taken altogether, this TV play was successful.
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته این نمایش تلویزیونی موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل]در مجموع، این بازی تلویزیون موفقیت آمیز بود

14. Altogether, our achievements are very great.
[ترجمه ترگمان]در مجموع، دستاوردهای ما بسیار عالی هستند
[ترجمه گوگل]در مجموع، دستاوردهای ما بسیار عالی است

15. The government has simply ignored the problem altogether.
[ترجمه ترگمان]دولت به سادگی این مشکل را نادیده گرفته است
[ترجمه گوگل]دولت به سادگی مشکل را نادیده گرفته است

16. When Artie stopped calling altogether, Julie found a new man.
[ترجمه ترگمان]وقتی آرتی از این کار دست کشید جولی مرد جدیدی پیدا کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آریتی تماس را قطع کرد، جولی مرد دیگری را پیدا کرد

17. The risk cannot be eliminated altogether.
[ترجمه ترگمان]ریسک را نمی توان به طور کلی حذف کرد
[ترجمه گوگل]خطر را نمی توان حذف کرد

18. I am not altogether happy about the decision.
[ترجمه ترگمان]من کاملا از این تصمیم راضی نیستم
[ترجمه گوگل]من در مورد این تصمیم کاملا خوشحال نیستم

19. The flow slowed, then ceased altogether.
[ترجمه ترگمان]جریان آرام شد و بعد به کلی خاموش شد
[ترجمه گوگل]جریان آهسته و سپس تمام شد

He is altogether wrong.

او کاملاً در اشتباه است.


This is altogether different from what I expected.

این با آنچه انتظار داشتم، کلاً فرق دارد.


My father wrote thirty books altogether.

پدرم جمعاً سی کتاب نوشت.


The trip altogether was a great success.

سفر روی‌هم‌رفته بسیار موفقیت‌آمیز بود.


پیشنهاد کاربران

به طور کلی
کاملا
همگی

مجموعا

در کل

سرجمع

بتمامی

به طورِ کُلی


کلمات دیگر: