1. an ambiguous insect
حشره ی چند رده
2. the diplomat's ambiguous remarks
سخنان دوپهلوی دیپلمات
3. she gave an ambiguous nod
سرش را به طور مبهمی تکان داد.
4. This agreement is very ambiguous and open to various interpretations.
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه بسیار مبهم است و برای تعابیر مختلف باز است
[ترجمه گوگل]این توافق بسیار مبهم است و برای تفسیرهای مختلف باز است
5. He gave me an ambiguous answer.
[ترجمه منصور] او یک پاسخ مبهم به من داد.
[ترجمه ترگمان]او جوابی مبهم به من داد
[ترجمه گوگل]او پاسخ منفی به من داد
6. The paragraph is rendered ambiguous by the writer's careless use of pronouns.
[ترجمه ترگمان]پاراگراف با استفاده بی قید نویسنده از ضمیر ambiguous مشخص می شود
[ترجمه گوگل]پاراگراف با استفاده بی ادعا از ضمایر، مبهم است
7. His reply to my question was somewhat ambiguous.
[ترجمه ترگمان]جواب او به سوال من تا حدی مبهم بود
[ترجمه گوگل]پاسخ او به سوال من تا حدودی مبهم بود
8. The phrasing of the report is ambiguous.
[ترجمه ترگمان]تعبیر این گزارش مبهم است
[ترجمه گوگل]اصطلاح گزارش مبهم است
9. The wording of the agreement is ambiguous.
[ترجمه ترگمان]متن این قرارداد مبهم است
[ترجمه گوگل]متن قرارداد مبهم است
10. The wording was deliberately ambiguous.
[ترجمه ترگمان]کلمات به عمد مبهم بود
[ترجمه گوگل]این عبارت عمدا مبهم بود
11. I suspected that he was being deliberately ambiguous.
[ترجمه ترگمان]من حدس می زدم که او به عمد مبهم است
[ترجمه گوگل]من مشکوک بودم که عمدا مبهم بود
12. In fact, your ambiguous words amount to a refusal.
[ترجمه ترگمان]در واقع کلمات مبهم شما به یک امتناع بستگی دارد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، کلمات مبهم شما به انکار می رسند
13. His role has always been ambiguous.
[ترجمه ترگمان]نقش او همیشه مبهم بوده است
[ترجمه گوگل]نقش او همیشه مبهم بوده است
14. It's an ambiguous statement.
[ترجمه ترگمان]این یک بیانیه مبهم است
[ترجمه گوگل]این یک بیانیه مبهم است