رام سازی، بومی سازی، رام شدگی، اموختگی
domestication
رام سازی، بومی سازی، رام شدگی، اموختگی
انگلیسی به فارسی
اهلیسازی، اهلی کردن
انگلیسی به انگلیسی
• process of domesticating; process of taming, process of training; process of accustoming an animal to life with mankind
جملات نمونه
1. The first was the domestication of animals.
[ترجمه ترگمان]اولی اهلی کردن حیوانات بود
[ترجمه گوگل]اول، اهلی کردن حیوانات بود
[ترجمه گوگل]اول، اهلی کردن حیوانات بود
2. Ants have progressed from slavery into domestication.
[ترجمه ترگمان]مورچه ها از بردگی به domestication پیشرفت کرده اند
[ترجمه گوگل]مورچه ها از بردگی به اهلی شدن پیشرفت کرده اند
[ترجمه گوگل]مورچه ها از بردگی به اهلی شدن پیشرفت کرده اند
3. Most of us were born in captivity where domestication and maturation work hand in hand.
[ترجمه ترگمان]اغلب ما در اسارت به دنیا می آییم که در آن اهلی کردن و بلوغ دست به دست می شود
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما در اسارت متولد شده اید که در آن اهلی سازی و بلوغ کار دست در دست است
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما در اسارت متولد شده اید که در آن اهلی سازی و بلوغ کار دست در دست است
4. Domestication of new animals for their products will probably expand to meet the demands no longer met from wild stock.
[ترجمه ترگمان]استفاده از حیوانات جدید برای محصولات آن ها احتمالا افزایش خواهد یافت تا نیازها و خواسته های آن ها دیگر برآورده نشود
[ترجمه گوگل]انحصاری شدن حیوانات جدید برای محصولاتشان احتمالا برای پاسخگویی به خواسته هایی که دیگر از سهام وحشی باز نمی ماند، گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]انحصاری شدن حیوانات جدید برای محصولاتشان احتمالا برای پاسخگویی به خواسته هایی که دیگر از سهام وحشی باز نمی ماند، گسترش می یابد
5. Her explorer husband resisted all her attempts at domestication.
[ترجمه ترگمان]شوهرش با تمام تلاش خود در اهلی کردن مقاومت کرد
[ترجمه گوگل]شوهر اکسپرس او در برابر تمام اقداماتش در دام زدن مقاومت کرد
[ترجمه گوگل]شوهر اکسپرس او در برابر تمام اقداماتش در دام زدن مقاومت کرد
6. Article 17 The state shall encourage the domestication and breeding of wildlife.
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۷ دولت اهلی کردن و پرورش حیات وحش را تشویق خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ماده 17 دولت باید اهلی سازی و پرورش حیات وحش را تشویق کند
[ترجمه گوگل]ماده 17 دولت باید اهلی سازی و پرورش حیات وحش را تشویق کند
7. Generally speaking, translation strategies can be divided into "domestication" and "foreignism" and both have their advantages and disadvantages in cross-cultural translation.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، استراتژی های ترجمه می تواند به \"domestication\" و \"foreignism\" تقسیم شود و هر دوی آن ها مزایا و معایبی در ترجمه متقابل فرهنگی دارند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، استراتژی های ترجمه را می توان به 'اهلی سازی' و 'خارجی گرایی' تقسیم کرد و هر دو دارای مزایا و معایب خود را در ترجمه بین فرهنگی
[ترجمه گوگل]به طور کلی، استراتژی های ترجمه را می توان به 'اهلی سازی' و 'خارجی گرایی' تقسیم کرد و هر دو دارای مزایا و معایب خود را در ترجمه بین فرهنگی
8. In the foretime, domestication played a major role in idiom translation while foreignization was just in a subordinate status.
[ترجمه ترگمان]در the، اهلی کردن نقش مهمی در ترجمه زبان بازی کرد در حالی که foreignization تنها در یک وضعیت فرعی بود
[ترجمه گوگل]در عصر حاضر، اهلی سازی در ترجمه اصطلاحی نقش مهمی ایفا کرد، در حالیکه خارجی شدن فقط در یک موقعیت زیر بود
[ترجمه گوگل]در عصر حاضر، اهلی سازی در ترجمه اصطلاحی نقش مهمی ایفا کرد، در حالیکه خارجی شدن فقط در یک موقعیت زیر بود
9. Sheep are particularly well suited for domestication.
[ترجمه ترگمان]گوسفند به خصوص برای domestication مناسب است
[ترجمه گوگل]گوسفندان به خصوص برای دامداری مناسب هستند
[ترجمه گوگل]گوسفندان به خصوص برای دامداری مناسب هستند
10. That is one of the painful ironies of domestication.
[ترجمه ترگمان]این یکی از جنبه های دردناک اهلی سازی است
[ترجمه گوگل]این یکی از ناراحتی های دردناک از اهلی کردن است
[ترجمه گوگل]این یکی از ناراحتی های دردناک از اهلی کردن است
11. Compared the effect of different planting depth of domestication Cymbidium faberi's growth planted in lean-to type greenhouse of north China.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با اثر عمق کاشت مختلف اهلی شدن Cymbidium Cymbidium، رشد faberi in در شمال چین کاشت شد
[ترجمه گوگل]در مقایسه با اثر عمق کاشت های مختلف کاشت گیاه Cymbidium faberi کاشته شده در نوع نابالغ از نوع گلخانه ای شمال چین
[ترجمه گوگل]در مقایسه با اثر عمق کاشت های مختلف کاشت گیاه Cymbidium faberi کاشته شده در نوع نابالغ از نوع گلخانه ای شمال چین
12. Overall, domestication was preferred in news translation lexically and syntactically with most culture-bound words foreignized and few replaced by functional equivalents.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، اهلی کردن در ترجمه اخبار lexically و از نظر نحوی با اغلب عبارات مرتبط با فرهنگ ترجیح داده شد و تعداد کمی با معادل های کارکردی جایگزین شدند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، اهلی سازی در ترجمه های خبری به ترتیب با زبان و نحوی ترجیح داده می شود که اکثر کلمات فرهنگی محدود شده اند و بعضی از آنها با معادلهای کاربردی جایگزین شده اند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، اهلی سازی در ترجمه های خبری به ترتیب با زبان و نحوی ترجیح داده می شود که اکثر کلمات فرهنگی محدود شده اند و بعضی از آنها با معادلهای کاربردی جایگزین شده اند
13. China is one of primary center of apricot domestication in the world, owning very abundant germplasm resources of apricot.
[ترجمه ترگمان]چین یکی از مراکز اصلی of apricot در جهان است که دارای منابع germplasm very است
[ترجمه گوگل]چین یکی از مراکز اصلی جذب زردآلو در جهان است و دارای منابع ژرم پلاسم بسیار فراوان زردآلو است
[ترجمه گوگل]چین یکی از مراکز اصلی جذب زردآلو در جهان است و دارای منابع ژرم پلاسم بسیار فراوان زردآلو است
14. As two major translation strategies, domestication and foreignization are both necessary for cross - cultural communication.
[ترجمه ترگمان]به عنوان دو راهبرد ترجمه اصلی، اهلی کردن و foreignization هر دو برای ارتباط متقابل فرهنگی ضروری هستند
[ترجمه گوگل]به عنوان دو استراتژی ترجمه بزرگ، اهلی کردن و خارجی سازی برای برقراری ارتباط بین فرهنگی ضروری است
[ترجمه گوگل]به عنوان دو استراتژی ترجمه بزرگ، اهلی کردن و خارجی سازی برای برقراری ارتباط بین فرهنگی ضروری است
پیشنهاد کاربران
اهلی کردن
اهلی کردن
قابل استفاده کردن ( در حالت خاص )
قابل استفاده کردن ( در حالت خاص )
غرابت زدایی
کشت و کار ( در باره برخی گیاهان )
اهلی سازی
کشت ( گیاهان ) the cultivation of a plant for food
کشت ( گیاهان ) the cultivation of a plant for food
کلمات دیگر: