برتخت نشانی، اجلاس بتخت یامسند، جلوس
enthronement
برتخت نشانی، اجلاس بتخت یامسند، جلوس
انگلیسی به فارسی
بر تخت نشانی، اجلاس به تخت یا مسند، جلوس
استقرار
انگلیسی به انگلیسی
• crowning, investing with sovereignty; exaltation
an enthronement is a ceremony to mark the start of the reign of a king, queen, or bishop.
enthronement is also the act of giving something a prominent place in your life or thoughts because you consider it to be very important.
an enthronement is a ceremony to mark the start of the reign of a king, queen, or bishop.
enthronement is also the act of giving something a prominent place in your life or thoughts because you consider it to be very important.
جملات نمونه
1. It is the first enthronement since 192
[ترجمه ترگمان]این اولین enthronement از سال ۱۹۲ است
[ترجمه گوگل]این اولین پیروزی از سال 192 است
[ترجمه گوگل]این اولین پیروزی از سال 192 است
2. I hope you've received your invitation to the enthronement ceremony.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم دعوت شما را به مراسم پادشاهی دریافت کرده باشید
[ترجمه گوگل]امیدوارم دعوتتان را برای مراسم تحریم دریافت کرده باشید
[ترجمه گوگل]امیدوارم دعوتتان را برای مراسم تحریم دریافت کرده باشید
3. The Rise of the Li and the Enthronement of the Liu are two political oracles that were widespread during the last days of the Sui Dynasty.
[ترجمه ترگمان]Rise لی و the لیو دو oracles سیاسی هستند که طی آخرین روزه ای دودمان سویی گسترده شده اند
[ترجمه گوگل]ظهور لی و سرکوب لیو دو سخنرانی سیاسی است که در طول روزهای اخیر سلسله سوئی گسترده شده است
[ترجمه گوگل]ظهور لی و سرکوب لیو دو سخنرانی سیاسی است که در طول روزهای اخیر سلسله سوئی گسترده شده است
4. But you have to stay for my enthronement.
[ترجمه ترگمان]اما تو باید برای پادشاهی من بمونی
[ترجمه گوگل]اما شما باید برای پیوستن به من بمانید
[ترجمه گوگل]اما شما باید برای پیوستن به من بمانید
5. Thus, like his father, the days before his enthronement were the days that he sacrificed his youth and shouldered big responsibilities for the nation and the Bhutanese .
[ترجمه ترگمان]از این رو، مانند پدرش، روزهایی پیش از enthronement، روزهایی بود که وی جوانی خود را قربانی کرد و مسئولیت های سنگینی را برای ملت و بوتانی به دوش کشید
[ترجمه گوگل]بنابراین، مانند پدرش، روزهای قبل از پیگیری او روزهایی بود که او جوانان خود را قربانی کرد و مسئولیت های زیادی را برای ملت و بوتان ایفا کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، مانند پدرش، روزهای قبل از پیگیری او روزهایی بود که او جوانان خود را قربانی کرد و مسئولیت های زیادی را برای ملت و بوتان ایفا کرد
6. Jesus' baptism ended with a prayer. And his heavenly Father responded with words similar to those in Psalm 2—an enthronement psalm.
[ترجمه ترگمان]غسل تعمید عیسی با دعا تمام شد و پدر آسمانی او نیز با کلماتی شبیه به اینها در مزمور ۲ و هم از اهل enthronement پاسخ داد
[ترجمه گوگل]غسل تعمید مسیح با نماز پایان یافت و پدر آسمانی او با کلمات مشابه با آن ها در مزمور 2 - طلسم پیروزی پاسخ داد
[ترجمه گوگل]غسل تعمید مسیح با نماز پایان یافت و پدر آسمانی او با کلمات مشابه با آن ها در مزمور 2 - طلسم پیروزی پاسخ داد
7. It is ordered by the king and began its construction in Year 7 completed the Year 80 after the enthronement of his son Tito.
[ترجمه ترگمان]این فرمان توسط پادشاه سفارش داده شد و ساخت آن را در سال هفتم پس از جلوس پسرش تیتو به پایان رساند
[ترجمه گوگل]این پادشاه توسط پادشاه دستور داده شده و ساخت آن در سال 7 آغاز به کار کرد و پس از پیروزی پسرش تیتو سال 80 را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]این پادشاه توسط پادشاه دستور داده شده و ساخت آن در سال 7 آغاز به کار کرد و پس از پیروزی پسرش تیتو سال 80 را به پایان رساند
8. His colleague, Bishop Cyril Okorocha, is in Britain for the enthronement of the Bishop of York.
[ترجمه ترگمان]هم کار او، اسقف Cyril Okorocha، در انگلستان برای the اسقف یورک است
[ترجمه گوگل]همکارش، اسقف سیریل اوکروچا در انگلیس برای پیروزی اسقف یورک است
[ترجمه گوگل]همکارش، اسقف سیریل اوکروچا در انگلیس برای پیروزی اسقف یورک است
9. He was soon escorted by the monks to the temple where they held a significant enthronement ceremony in his honor.
[ترجمه ترگمان]او به زودی توسط راهبان به معبد اسکورت شد و در آنجا مراسم رسمی enthronement را به افتخار او برگزار کردند
[ترجمه گوگل]او به زودی توسط راهبان به معبد که در افتخار او برگزار شد مراسم تحریم های معروف برگزار شد
[ترجمه گوگل]او به زودی توسط راهبان به معبد که در افتخار او برگزار شد مراسم تحریم های معروف برگزار شد
10. Shen Zong Emperor began to assume a strategic offensive to the West Xia after his enthronement.
[ترجمه ترگمان]شن Zong (شن Zong)پس از جلوس بر enthronement، حمله استراتژیک به غرب Xia را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]شن زونگ امپراتور پس از تسلیم شدنش شروع به تهاجم استراتژیک به غرب کرد
[ترجمه گوگل]شن زونگ امپراتور پس از تسلیم شدنش شروع به تهاجم استراتژیک به غرب کرد
11. In a village in north-west China, the local administration introduces the Enthronement Ritual from Tibetan Buddhism and applies it to the inauguration ceremony of the village leader.
[ترجمه ترگمان]در روستایی در شمال غرب چین، دولت محلی enthronement Ritual را از بودایی تبتی معرفی می کند و آن را به مراسم افتتاحیه رهبر روستا اعمال می کند
[ترجمه گوگل]در روستایی در شمال غربی چین، اداره محلی، آیین زرتشتی از بودیسم تبتی را معرفی می کند و آن را به مراسم افتتاحیه رهبر روستا اعطا می کند
[ترجمه گوگل]در روستایی در شمال غربی چین، اداره محلی، آیین زرتشتی از بودیسم تبتی را معرفی می کند و آن را به مراسم افتتاحیه رهبر روستا اعطا می کند
پیشنهاد کاربران
تاجگذاری
کلمات دیگر: