(خوراک چینی) دیم سوم (گوشت یا سبزی که در لایه ای از خمیر پیچیده و بخار پز کرده اند)، دلمه ی چینی
dim sum
(خوراک چینی) دیم سوم (گوشت یا سبزی که در لایه ای از خمیر پیچیده و بخار پز کرده اند)، دلمه ی چینی
انگلیسی به فارسی
مبلغ کم
(خوراک چینی) دیم سوم (گوشت یا سبزی که در لایهای از خمیر پیچیده و بخارپز کردهاند)، دلمهی چینی
جملات نمونه
1. Most of the dim sum is priced at $ 2 or $
[ترجمه ترگمان]بیشتر این مبلغ معادل ۲ یا ۵ دلار قیمت دارد
[ترجمه گوگل]بیشترین مبلغ کم در قیمت 2 یا $ 2 است
[ترجمه گوگل]بیشترین مبلغ کم در قیمت 2 یا $ 2 است
2. Dim Sum Dictionary A word about dim sum in general: It is not for people who must know every ingredient.
[ترجمه ترگمان]کم رنگ کردن فرهنگ لغت به طور کلی عبارت است از: این برای افرادی نیست که باید هر جز را بدانند
[ترجمه گوگل]دومی کل دیکشنری یک کلمه درباره کم حجم به طور کلی: این برای افرادی نیست که باید هر عنصر را بداند
[ترجمه گوگل]دومی کل دیکشنری یک کلمه درباره کم حجم به طور کلی: این برای افرادی نیست که باید هر عنصر را بداند
3. Uncle Shim brought high-tea lunches, dim sum, for us.
[ترجمه ترگمان]عمو shim ناهار high رو برای ما آورد
[ترجمه گوگل]عمو شیم سبزیجات نوشیدنی بالا را برای ما آورد
[ترجمه گوگل]عمو شیم سبزیجات نوشیدنی بالا را برای ما آورد
4. The following information is provided by the Dim Sum TV and posted by Student Affairs Section.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات زیر توسط تلویزیون Sum Dim تهیه شده و توسط بخش امور دانشجویی پست شده است
[ترجمه گوگل]اطلاعات زیر توسط تلویزیون Dim Sum ارائه شده و توسط بخش امور دانشجویی ارسال شده است
[ترجمه گوگل]اطلاعات زیر توسط تلویزیون Dim Sum ارائه شده و توسط بخش امور دانشجویی ارسال شده است
5. Mix with drupe for making dim sum.
[ترجمه ترگمان] با \"drupe\" میکس شده برای درست کردن پول کم
[ترجمه گوگل]با مخلوط کردن با مخلوط کردن مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]با مخلوط کردن با مخلوط کردن مخلوط کنید
6. I am interested in making Chinese dim sum, cakes and bread.
[ترجمه ترگمان]من به تهیه پول کم چینی و نان و نان علاقه دارم
[ترجمه گوگل]من علاقه مند به ساخت مبلغ کم حجم، کیک و نان هستم
[ترجمه گوگل]من علاقه مند به ساخت مبلغ کم حجم، کیک و نان هستم
7. Round tables cramped together, dim sum trollies overflowing with bamboo steamers scampering around them.
[ترجمه ترگمان]میزه ای دور هم جمع شده بودند و مقدار کمی از کشتی های بخار بامبو در اطرافشان پرسه می زدند
[ترجمه گوگل]میزهای گرد با هم تکه تکه شدند، گردنبندهای کم حجم که سرشار از بخارپزهای بامبو در اطراف آنها بود
[ترجمه گوگل]میزهای گرد با هم تکه تکه شدند، گردنبندهای کم حجم که سرشار از بخارپزهای بامبو در اطراف آنها بود
8. But economic liberty candoled out like dim sum at a reception. It is a fundamental right.
[ترجمه ترگمان]اما آزادی اقتصادی مانند مبلغی کم در یک میهمانی به پایان رسید این یک حق بنیادی است
[ترجمه گوگل]اما آزادی اقتصادی در یک پذیرش، مانند مبلغ کم هزینه، کاهش یافت این یک حق اساسی است
[ترجمه گوگل]اما آزادی اقتصادی در یک پذیرش، مانند مبلغ کم هزینه، کاهش یافت این یک حق اساسی است
9. Mother gave me to do dim sum, to help me cut fruit.
[ترجمه ترگمان]مادر به من پول داد تا به من کمک کند میوه بچینم
[ترجمه گوگل]مادر به من داد تا مبلغ کمتری بپردازم تا به من کمک کند تا میوه را بریزم
[ترجمه گوگل]مادر به من داد تا مبلغ کمتری بپردازم تا به من کمک کند تا میوه را بریزم
10. LORI: No, dim sum is usually eaten around lunch time.
[ترجمه ترگمان]نه، پول کم معمولا دور و بر ناهار می خورد
[ترجمه گوگل]لوری: نه، کم ارزش معمولا در طول ناهار خوردن است
[ترجمه گوگل]لوری: نه، کم ارزش معمولا در طول ناهار خوردن است
11. They had a different dim sum cart for the white folks. If it had been a soul food restaurant, we'd have had grounds for a lawsuit.
[ترجمه ترگمان]برای مردم سفید یک گاری کوچک متفاوت داشتند اگر یک رستوران غذای روح بود، ما به خاطر یک دعوای حقوقی بودیم
[ترجمه گوگل]آنها سبدهای گوناگون برای مردمی سفیدپوست داشتند اگر یک رستوران غذای روح بود، ما می توانستیم زمینه ای برای پرونده دعوی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]آنها سبدهای گوناگون برای مردمی سفیدپوست داشتند اگر یک رستوران غذای روح بود، ما می توانستیم زمینه ای برای پرونده دعوی داشته باشیم
12. Assist Dim Sum Chef to run the station efficiently and supply enough mise-en-place to ensure smooth operation.
[ترجمه ترگمان]Assist سر آشپز به طور موثر ایستگاه را اداره کند و به اندازه کافی برای اطمینان از عملکرد هموار به اندازه کافی تغذیه کند
[ترجمه گوگل]کمک به سرپرست Dim Sum برای اجرای ایستگاه به طور موثر و ارائه به اندازه کافی mise-en-place برای اطمینان از عملیات صاف
[ترجمه گوگل]کمک به سرپرست Dim Sum برای اجرای ایستگاه به طور موثر و ارائه به اندازه کافی mise-en-place برای اطمینان از عملیات صاف
13. The working and antisepsis procedure of dim sum and cold dish.
[ترجمه ترگمان]کار و روش کار و غذای سرد و سرد
[ترجمه گوگل]روش کار و ضدعفونی کننده ظرف کم و سرد
[ترجمه گوگل]روش کار و ضدعفونی کننده ظرف کم و سرد
14. Dim sum is ordered from the Dim Sum menu, unfortunately there are no push carts.
[ترجمه ترگمان]در منوی شام خورده دیم دیم به صورت خفیف داده می شود، متاسفانه هیچ گاری دستی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]مجموع کم حجم از منوی Dim Sum دستور داده شده است، متاسفانه هیچ چرخ دستی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]مجموع کم حجم از منوی Dim Sum دستور داده شده است، متاسفانه هیچ چرخ دستی وجود ندارد
پیشنهاد کاربران
Dim sum consists of many different dishes.
Kind of chiness food
دیم سام غذای چینی
در یک پرس انواع مختلفی از غذا های کوچک وجود دارد.
Kind of chiness food
دیم سام غذای چینی
در یک پرس انواع مختلفی از غذا های کوچک وجود دارد.
کلمات دیگر: