عجله داشت، هجوم بردن، برسر چیزی پریدن، خیز زدن
rushed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• hurried, performed quickly, done hastily
جملات نمونه
1. cyrus rushed for 200 yards
سیروس دویست یارد پیش رفت.
2. he rushed home, grabbed a bag, and went to the airport
با عجله به منزلش رفت،به سرعت حمام کرد و به فرودگاه رفت.
3. i rushed at him and fairly laced into him
پریدم به او و یک کتک حسابی به او زدم.
4. people rushed to stores to buy food
مردم برای خرید خواروبار به فروشگاه ها هجوم آوردند.
5. servants rushed in and out of the room
نوکرها با شتاب به اتاق رفت و آمد می کردند.
6. soldiers rushed the rebels and bayoneted their leader to death
سربازان به شورشیان یورش بردند و رئیس آنها را با سرنیزه کشتند.
7. we rushed him to the hospital
به سرعت او را به بیمارستان بردیم.
8. you rushed me so much that i burned my finger!
آنقدر مرا هول کردی که دستم را سوزاندم !
9. be rushed off one's feet
سخت گرفتار مشغله بودن،فرصت سر خاراندن نداشتن
10. fierce warriors rushed afield
جنگاوران خون آشام به رزمگاه هجوم آوردند.
11. the mother rushed to save her child
مادر شتافت که کودک خود را نجات بدهد.
12. the bill was rushed through the parliament without proper discussion
بدون مذاکره ی کافی لایحه را با عجله از تصویب مجلس گذراندند.
13. he swallowed his lunch and rushed out
نهارش را بلعید و با شتاب رفت.
14. as soon as she collapsed we rushed her to a hospital
به مجرد از حال رفتن او را به بیمارستان رساندیم.
15. he gave a sign and the guards rushed in
اشاره ای کرد و پاسداران ریختند تو.
16. the fat rooster fluttered its wings and rushed at the ducks
خروس فربه پرپر زد و به مرغابی ها حمله ور شد.
17. when he heard his child's voice he rushed headlong into the burning house
صدای بچه اش را که شنید بی اختیار به درون خانه ی مشتعل شتافت.
18. he stuffed the letter through the door and rushed away
نامه را از در تو انداخت و با شتاب رفت.
19. each time the door opened a blast of cold air rushed into the room
هر بار که در باز می شد دمشی از باد سرد به داخل اتاق هجوم می آورد.
20. A thousand conflicting thoughts rushed through his mind.
[ترجمه ترگمان]هزاران فکر متضاد به ذهنش خطور کرد
[ترجمه گوگل]هزار اندیشه متضاد از طریق ذهن او سرازیر شد
[ترجمه گوگل]هزار اندیشه متضاد از طریق ذهن او سرازیر شد
21. Amelia gulped down her coffee and rushed out.
[ترجمه ترگمان]Amelia قهوه اش را قورت داد و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]آملیا قهوه اش را خیس کرد و سرازیر کرد
[ترجمه گوگل]آملیا قهوه اش را خیس کرد و سرازیر کرد
22. Baxter was rushed to the hospital with multiple stab wounds.
[ترجمه ترگمان]بکستر با چندین زخم چاقو به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه گوگل]باکستر با زخم های متعدد متعدد به بیمارستان میرود
[ترجمه گوگل]باکستر با زخم های متعدد متعدد به بیمارستان میرود
23. He rushed into his room and barricaded himself in.
[ترجمه ترگمان]به اتاق خود رفت و خود را در آنجا محبوس کرد
[ترجمه گوگل]او به داخل اتاقش میرود و خودش را به خود مشغول میکند
[ترجمه گوگل]او به داخل اتاقش میرود و خودش را به خود مشغول میکند
24. The government rushed through legislation aimed at Mafia leaders.
[ترجمه ترگمان]دولت از طریق قانونی که به رهبران مافیا مربوط می شود، یورش برد
[ترجمه گوگل]دولت از طریق قانون با هدف رهبران مافیا عجله کرد
[ترجمه گوگل]دولت از طریق قانون با هدف رهبران مافیا عجله کرد
25. There suddenly rushed into the room a group of small children.
[ترجمه ترگمان]ناگهان گروهی از کودکان کوچک وارد اتاق شدند
[ترجمه گوگل]به طور ناگهانی یک گروه کوچکی از بچه ها وارد اتاق شدند
[ترجمه گوگل]به طور ناگهانی یک گروه کوچکی از بچه ها وارد اتاق شدند
پیشنهاد کاربران
با عجله
هجوم بردن و پیش رفتن ( برای انجام کاری )
عجول
کلمات دیگر: