پلکان، تخته پوش کردن، تخته تخته کردن
planked
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• covered with planks, covered with thick boards
جملات نمونه
1. planked fish
ماهی پخته شده روی تخته
2. he planked himself in the chair
او تالاپی روی صندلی نشست.
3. he planked the coins on the counter
او پول ها را جرینگی روی پیشخوان ریخت.
4. we planked the wall over
ما دیوار را تخته پوش کردیم.
کلمات دیگر: