کلمه جو
صفحه اصلی

lumbering


الوار سازی، چوب بری، بریدن درخت و تبدیل آن به الوار، دارای حرکت سنگین و بد قواره یا پر سرو صدا، غران، غرش کنان (مانند ابر توفانی)

انگلیسی به فارسی

الوار سازی، چوب بری، بریدن درخت و تبدیل آن به الوار


دارای حرکت سنگین و بد قواره یا پر سرو صدا


غران، غرش کنان (مانند ابر توفانی)


تکان دادن، سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• business of cutting down and preparing trees for sale, buying and selling of timber
hulking, characterized by an awkward and heavy gait

مترادف و متضاد

clumsy, awkward


Synonyms: blundering, bovine, bumbling, clodhopping, clunking, elephantine, gauche, gawky, halting, heavy, heavy-footed, hulking, inept, klutzy, lead-footed, lumpish, maladroit, overgrown, ponderous, splay, two left feet, ungainly, unhandy, unwieldy, wooden


Antonyms: agile, gliding, lithe


جملات نمونه

1. lumbering clouds
ابرهای غران

2. lumbering trucks were passing the bridge at low speed
کامیون های سنگین و پر سروصدا با سرعت کم از پل رد می شدند.

3. farmers were lumbering their woods and sending them to lumber yards
کشاورزان بیشه های خود را برای الوار سازی می بریدند و به چوب فروشی ها می فرستادند.

4. He looked straight ahead and overtook a lumbering lorry.
[ترجمه ترگمان]او مستقیم به جلو نگاه کرد و به یک ماشین باری رسید
[ترجمه گوگل]او مستقیم به جلو نگاه کرد و یک کامیون لجن را پرت کرد

5. Look where you're going, you lumbering great oaf!
[ترجمه ترگمان]ببین کجا داری میری، یه احمق بزرگ!
[ترجمه گوگل]به کجا میروی، تو عالم بزرگ را میبینی؟

6. The tank was lumbering up a slope.
[ترجمه ترگمان]تانک از شیبی تند بالا می رفت
[ترجمه گوگل]مخزن یک شیب داشت

7. Her lumbering footsteps kicked up small flurries of snow.
[ترجمه ترگمان]قدم های سنگین او از برف ریز ریز ریز شدند
[ترجمه گوگل]پاهای خود را از بین می برد تا برف های کوچک را لرزاند

8. Then one day Mark was lumbering up Parliament Hill, and Babur came running up from behind.
[ترجمه ترگمان]بعد یک روز مارک وارد پارلمان هیل شد و بابر از پشت سر رسید
[ترجمه گوگل]یک روز علامت گذاری به عنوان مجلس هیل بود، و بابر از پشت به بیرون رفت

9. A large, lumbering man, who fumbled through the ankle-deep water without grace.
[ترجمه ترگمان]یک مرد بزرگ و سنگین که بدون گریس از میان آب تا قوزک پا جستجو می کرد
[ترجمه گوگل]یک انسان بزرگ و سنگین که از طریق آب مچ پا بدون فریب خورده بود

10. The lumbering Swordfish, caught from above, were shot down to the last plane in one swift attack.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها که از بالا سوار شده بود، به آخرین هواپیما در یک حمله سریع شلیک شد
[ترجمه گوگل]شمشیربازی که از بالا به دام افتاده بود، در یک حمله سریع به هواپیما اخراج شد

11. The exploitative activities of this region include farming, lumbering and mining.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های استثماری این منطقه شامل کشاورزی، lumbering و معدن کاری است
[ترجمه گوگل]فعالیت های استثمارگر این منطقه شامل کشاورزی، معدن و معدن است

12. There are forests here, and lumbering is very important.
[ترجمه ترگمان]در اینجا جنگلی وجود دارد و lumbering بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]در اینجا جنگل ها وجود دارد و لنگش بسیار مهم است

13. States are lumbering dinosaurs that take years to adapt to change.
[ترجمه ترگمان]کشورها از دایناسورهای سنگین هستند که سال ها طول می کشد تا خود را با تغییر وفق دهند
[ترجمه گوگل]دولتها دایناسورها را خراب می کنند که برای تغییر سازگار شدن سال ها طول می کشد

14. Short - sighted action of lumbering in a destructive manner destroys vegetation, and causes soil erosion.
[ترجمه ترگمان]اقدام سنگین - به روش مخرب پوشش گیاهی را از بین می برد و باعث فرسایش خاک می شود
[ترجمه گوگل]اقدام کوتاه مدت از انهدام چوب به صورت مخرب سبز را از بین می برد و باعث فرسایش خاک می شود

15. The lumbering, Luddite world of automobiles has a special attraction for Silicon Valley entrepreneurs.
[ترجمه ترگمان]دنیای سنگین و Luddite of، جذابیت خاصی برای کارآفرینان دره سیلیکون دارد
[ترجمه گوگل]دنیای خودروهای لودیته، جاذبه ویژه ای برای کارآفرینان سیلیکون ولی دارد

Lumbering trucks were passing the bridge at low speed.

کامیون‌های سنگین و پر سروصدا با سرعت کم از پل رد می‌شدند.


lumbering clouds

ابرهای غران


پیشنهاد کاربران

سلانه سلانه راه رفتن

lumbering ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: الوارگیری
تعریف: قطع درخت و تهیۀ الوار از آن


کلمات دیگر: