shatters، قطعات شکسته، شکستن، داغان کردن، خرد کردن
shatters
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• splinters, fragments, shards
جملات نمونه
1. the plate was in shatters on the floor
بشقاب روی کف اتاق تکه تکه افتاده بود.
کلمات دیگر:
shatters، قطعات شکسته، شکستن، داغان کردن، خرد کردن