کلمه جو
صفحه اصلی

riding horse

انگلیسی به فارسی

اسب سواری


انگلیسی به انگلیسی

• horse that is specially trained to be ridden for relaxation or sport

جملات نمونه

1. He has ridden horses all his life, but he was a late starter in the racing game.
[ترجمه ترگمان]او همه عمرش اسب می راند، اما در مسابقه مسابقه خیلی دیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او تمام عمر خود را اسب سواری کرده است، اما او در بازی مسابقه شروع به کار کرد

2. Ladies ride horses by sitting astride or side-saddle.
[ترجمه ترگمان]خانم ها با سوار شدن بر اسب یا زین اسب سواری می کنند
[ترجمه گوگل]خانمها اسب سواری یا اسب سواری را سوار میکنند

3. Cowboys drove covered wagons and rode horses, lassoing cattle.
[ترجمه ترگمان]Cowboys گاری را با ارابه می راند و اسب می راند و اسب می راند
[ترجمه گوگل]کابوی ها واگن های پوشیده و سوار بر اسب ها، گاوهای لازویی می کردند

4. In a modern army,cavalry regiments use armored vehicles and ride horses only on special public occasions.
[ترجمه ترگمان]در یک ارتش جدید، هنگ های سوار نظام از اتومبیل های مسلح استفاده می کنند و فقط در موارد خاص، اسب ها را سوار می کنند
[ترجمه گوگل]در ارتش مدرن، ارتش سواره نظام از وسایل نقلیه زرهی استفاده می کند و اسب سواری فقط در موارد خاص عمومی انجام می شود

5. In a modern army, cavalry regiments use armoured vehicles and ride horses only on special public occasions.
[ترجمه ترگمان]در یک ارتش مدرن، نیروهای سواره نظام از وسایل نقلیه زرهی استفاده می کنند و تنها در موارد خاص عمومی اسب می رانند
[ترجمه گوگل]در ارتش مدرن، ارتش سواره نظام از وسایل نقلیه زرهی استفاده می کند و اسب سواری فقط در موارد خاص عمومی انجام می شود

6. She shoots guns, rides horses and even saves a certain some one from a hanging.
[ترجمه ترگمان]او به تفنگ و اسب شلیک می کند و حتی بعضی از آن ها را از آویزان کردن یکی از آن ها نجات می دهد
[ترجمه گوگل]او اسلحه ها را می سوزاند، اسب سواری می کند و حتی برخی از آنها را از حلق آویز می کند

7. As a pastime, keeping and riding horses has always been very expensive.
[ترجمه ترگمان]به عنوان سرگرمی، نگهداری از اسب های سواری همیشه گران تمام شده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سرگرمی، نگه داشتن و سوار اسب همیشه همواره بسیار گران بوده است

8. Besides going to aerobics twice a week, she rides horses on Saturdays.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هفته ای دو بار به aerobics می رود، و روزه ای شنبه اسب می راند
[ترجمه گوگل]علاوه بر رفتن به ایروبیک دو بار در هفته، او سوار اسب در روز شنبه ها می شود

9. We could have hiked, taken four-wheel-drive excursions, ridden horses, signed up for diving instruction.
[ترجمه ترگمان]ما می توانستیم پیاده روی کنیم، گردش های چهار چرخ را با اسب و اسب همراه برده و برای دستور غواصی امضا کردیم
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم پیاده شویم، سفرهای چهار چرخ، اسب های سواری، برای آموزش غواصی ثبت نام کردیم

10. If he rode horses, it was not a long trail drive.
[ترجمه ترگمان]اگر اسب می راند، راه درازی در پیش نبود
[ترجمه گوگل]اگر سوار اسب بود، این یک درایو طولانی نبود

11. Most visitors to the preserve now park their cars outside the main gate and either hike, bike or ride horses in.
[ترجمه ترگمان]بیشتر بازدیدکنندگان در حال حاضر اتومبیل خود را در خارج از دروازه اصلی پارک می کنند و یا سوار بر دوچرخه می شوند یا سوار بر اسب می شوند
[ترجمه گوگل]بیشتر بازدیدکنندگان در حال حاضر پارک اتومبیل خود را خارج از دروازه اصلی و یا پیاده روی، دوچرخه سواری و یا سوار اسب در

12. Is she your friend? Is she like riding horse?
[ترجمه ترگمان]اون دوستته؟ از اسب سواری خوشش میاد؟
[ترجمه گوگل]آیا او دوست شما است؟ آیا او سوار اسب است؟

13. A riding horse needs an excellent rider.
[ترجمه ترگمان]یک اسب سواری به یک سوار خوب احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]اسب سواری به یک سوار عالی نیاز دارد

14. Riding horse is a cup of tea for me.
[ترجمه ترگمان]اسب سواری یک فنجان چای برای من است
[ترجمه گوگل]سوار اسب یک فنجان چای برای من است

15. I like to go riding horse, but I can't go very often.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم سوار اسب بشوم، اما نمی توانم زیاد بروم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم سوار اسب باشم، اما من نمی توانم اغلب اوقات


کلمات دیگر: