نیمکره راست
right hemisphere
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• right part of the brain which is responsible for the area of comprehension
جملات نمونه
1. Emotional responses are a function of the right hemisphere of the brain.
[ترجمه ترگمان]واکنش های عاطفی تابعی از نیم کره راست مغز هستند
[ترجمه گوگل]پاسخ های احساسی یک عملکرد نیمکره راست مغز است
[ترجمه گوگل]پاسخ های احساسی یک عملکرد نیمکره راست مغز است
2. Damage to the corresponding part of the right hemisphere had no effect on speech.
[ترجمه ترگمان]آسیب به قسمت مربوطه از نیم کره راست تاثیری بر کلام ندارد
[ترجمه گوگل]آسیب به قسمت مربوطه نیمکره راست بر روی گفتار تاثیر نگذاشت
[ترجمه گوگل]آسیب به قسمت مربوطه نیمکره راست بر روی گفتار تاثیر نگذاشت
3. The right hemisphere of his brain could not articulate what it registered.
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست مغز او نمی توانست آن چه را که ثبت شده بود بیان کند
[ترجمه گوگل]نیمکره راست مغز او نمیتوانست چی را ثبت کند
[ترجمه گوگل]نیمکره راست مغز او نمیتوانست چی را ثبت کند
4. The dot location task, which involves predominantly the right hemisphere, was expected to remain unaffected.
[ترجمه ترگمان]وظیفه محل نقطه ای، که شامل نیم کره راست است، انتظار می رفت که تحت تاثیر قرار نگیرد
[ترجمه گوگل]وظیفه محل نقطه، که عمدتا شامل نیمکره راست است، انتظار میرفت که باقی بماند
[ترجمه گوگل]وظیفه محل نقطه، که عمدتا شامل نیمکره راست است، انتظار میرفت که باقی بماند
5. The right hemisphere on the other hand, controls a person's love of art, colour, and music.
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست از طرف دیگر، عشق یک فرد از هنر، رنگ و موسیقی را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، نیمکره راست، عشق فردی به هنر، رنگ و موسیقی را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، نیمکره راست، عشق فردی به هنر، رنگ و موسیقی را کنترل می کند
6. Some 30 per cent have right hemisphere language.
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰ درصد از نیم کره راست نیم کره راست دارند
[ترجمه گوگل]حدود 30 درصد زبان نیمکره راست دارند
[ترجمه گوگل]حدود 30 درصد زبان نیمکره راست دارند
7. The right hemisphere of the brain is the seat of imagination, intuition, creation, and daydreaming.
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست مغز، صندلی تخیل، شهود، آفرینش و خیال بافی است
[ترجمه گوگل]نیمکره راست مغز، صندلی تخیل، شهود، ایجاد، و افکار پوچ است
[ترجمه گوگل]نیمکره راست مغز، صندلی تخیل، شهود، ایجاد، و افکار پوچ است
8. Everyone has a right hemisphere, so we all should be fountains of unorthodox ideas.
[ترجمه ترگمان]هر کسی یک نیم کره راست دارد، بنابراین همه ما باید fountains ایده های غیر معمول باشیم
[ترجمه گوگل]هر کس دارای نیمکره راست است، بنابراین همه ما باید چشمه ای از ایده های غیر متعارف باشد
[ترجمه گوگل]هر کس دارای نیمکره راست است، بنابراین همه ما باید چشمه ای از ایده های غیر متعارف باشد
9. The dominant hemisphere of olfaction is the right hemisphere.
[ترجمه ترگمان]نیم کره چپ مغز نیم کره راست نیم کره راست است
[ترجمه گوگل]نیمکره غالب غضروفی نیمکره راست است
[ترجمه گوگل]نیمکره غالب غضروفی نیمکره راست است
10. Walnut looks like a little brain, a and right hemisphere, upper cerebrums and lower cerebellums.
[ترجمه ترگمان]درخت گردو مثل یک مغز کوچک، نیم کره راست و راست، cerebrums بالایی و cerebellums پایین تر است
[ترجمه گوگل]گردو به نظر می رسد یک مغز کوچک، نیمکره راست و مغز فوقانی و مخچه پایین تر است
[ترجمه گوگل]گردو به نظر می رسد یک مغز کوچک، نیمکره راست و مغز فوقانی و مخچه پایین تر است
11. Neurologists had long suspected that the right hemisphere was the seat of emotion, personality, and nonliteral language.
[ترجمه ترگمان]Neurologists مدت ها حدس زده بود که نیم کره راست جایگاه احساسات، شخصیت و زبان nonliteral است
[ترجمه گوگل]متخصصان مغز و اعصاب به مدت طولانی مشکوک بودند که نیمکره راست صندلی احساسات، شخصیت و زبان غیر زبان بود
[ترجمه گوگل]متخصصان مغز و اعصاب به مدت طولانی مشکوک بودند که نیمکره راست صندلی احساسات، شخصیت و زبان غیر زبان بود
12. The right hemisphere displays the body's sense area, movement area and contents regulation area.
[ترجمه ترگمان]نیم کره راست ناحیه حسی بدن، ناحیه حرکتی و فضای تنظیم محتوای بدن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نیمکره سمت راست منطقه حساس بدن، منطقه حرکتی و محدوده تنظیمات را نمایش می دهد
[ترجمه گوگل]نیمکره سمت راست منطقه حساس بدن، منطقه حرکتی و محدوده تنظیمات را نمایش می دهد
13. But the right hemisphere interprets a poem as more than a string of words.
[ترجمه ترگمان]اما نیم کره راست شعر را بیشتر از یک رشته کلمات تفسیر می کند
[ترجمه گوگل]اما نیمکره راست یک شعر را بیش از یک رشته از کلمات تفسیر می کند
[ترجمه گوگل]اما نیمکره راست یک شعر را بیش از یک رشته از کلمات تفسیر می کند
14. One perplexing feature of this conclusion is that since the late nineteenth century far fewer children with right hemisphere lesions are aphasic.
[ترجمه ترگمان]یکی از ویژگی های گیج کننده این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان کمتری مبتلا به ضایعات نیم کره راست دچار آسیب های مغزی شده اند
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های متضاد این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان دارای ضایعات نیمکره راست کمتر از نوع آفریدگی هستند
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های متضاد این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان دارای ضایعات نیمکره راست کمتر از نوع آفریدگی هستند
پیشنهاد کاربران
نیمکره ی راست
کلمات دیگر: