کلمه جو
صفحه اصلی

right to vote

انگلیسی به فارسی

حق رای


انگلیسی به انگلیسی

• lawful privilege which allows a citizen to vote

جملات نمونه

1. We demand an immediate restoration of our right to vote.
[ترجمه ترگمان]ما خواستار بازگشت فوری حق رای خود هستیم
[ترجمه گوگل]ما خواهان اصلاح فوری حق رای دادن ما هستیم

2. In 1918 British women got the right to vote.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۱۸، زنان بریتانیا حق رای داشتند
[ترجمه گوگل]در سال 1918 زنان بریتانیا حق رای دادن را داشتند

3. Exercise your democratic right to vote.
[ترجمه ترگمان]حق رای democratic برای رای دادن را تمرین کنید
[ترجمه گوگل]حق انتخاب دموکراتیک خود را برای رای دادن ورزش کنید

4. He became a citizen, thereby gaining the right to vote.
[ترجمه ترگمان]او شهروند شد و در نتیجه حق رای دادن را بدست آورد
[ترجمه گوگل]او به یک شهروند تبدیل شد، و در نتیجه حق رأی دادن را به دست آورد

5. Associate members do not have the right to vote.
[ترجمه ترگمان]سایر اعضا حق رای ندارند
[ترجمه گوگل]اعضای وابسته حق رای دادن ندارند

6. He became a British citizen, thereby gaining the right to vote.
[ترجمه ترگمان]او به یک شهروند انگلیسی تبدیل شد و در نتیجه حق رای دادن را بدست آورد
[ترجمه گوگل]او به یک شهروند بریتانیایی تبدیل شد و در نتیجه حق رأی دادن را کسب کرد

7. The law deprives criminals of their right to vote.
[ترجمه ترگمان]این قانون مجرمان حق رای دادن را از آن ها سلب می کند
[ترجمه گوگل]این قانون مجرمان را از حق رای خود محروم می کند

8. The 19th Amendment gave women the right to vote.
[ترجمه ترگمان]اصلاحیه نوزدهم زنان حق رای دادن را به زنان داد
[ترجمه گوگل]اصلاحیه 19 به زنان حق رای دادن داد

9. Everyone over 18 has the right to vote.
[ترجمه ترگمان]هر کسی بیش از ۱۸ حق رای دارد
[ترجمه گوگل]هر کسی که بیش از 18 سال داشته باشد، حق رای دارد

10. The right to vote should be a liberty enjoyed by all.
[ترجمه ترگمان]حق رای دادن باید آزادی باشد
[ترجمه گوگل]حق رای باید یک آزادی باشد که همه از آن لذت می برند

11. Only full members have the right to vote.
[ترجمه ترگمان]تنها اعضای کامل حق رای دارند
[ترجمه گوگل]فقط اعضای کامل حق رای دادن دارند

12. He is willing to part with his right to vote.
[ترجمه ترگمان]او مایل به شرکت در حق رای دادن است
[ترجمه گوگل]او مایل است که حق رای خود را از دست بدهد

13. The right to vote is central to our democratic system of government.
[ترجمه ترگمان]حق رای در اختیار سیستم دموکراتیک ما قرار دارد
[ترجمه گوگل]حق رای دادن به نظام دموکراتیک دولت ما متمرکز است

14. Women were given the right to vote in the early 1900s.
[ترجمه ترگمان]به زنان حق رای دادن در اوایل دهه ۱۹۰۰ داده شد
[ترجمه گوگل]زنان در اوایل دهه 1900 حق رأی دادن به آنها داده شد

15. Many blacks were denied the right to vote through chicanery.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سیاهان حق رای دادن از طریق chicanery را رد کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سیاهپوستان از طریق رای دادن به رای دادن محروم شدند


کلمات دیگر: