(زیست شناسی) دشته کافت کردن، پلاسمولیز کردن
plasmolyze
(زیست شناسی) دشته کافت کردن، پلاسمولیز کردن
انگلیسی به فارسی
(زیستشناسی) دشته کافت کردن، پلاسمولیز کردن
پلاسمولیز
انگلیسی به انگلیسی
• destroy the fluid part of blood and lymph (medicine); cause protoplasm to contract away from the cell wall (botany)
کلمات دیگر: