کلمه جو
صفحه اصلی

bauble


معنی : اسباب بازی بچه، چیز قشنگ و بی مصرف
معانی دیگر : پشیز، پشیزه، گولزنک، زلم زیمبو، زیورآلات بدلی

انگلیسی به فارسی

چیز قشنگ و بی‌مصرف، اسباب‌بازی بچه


بامزه، اسباب بازی بچه، چیز قشنگ و بی مصرف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a showy or gaudy trinket or ornament of little value.
مشابه: trinket

- The children loved the glittery baubles that their grandmother brought out at Christmas time.
[ترجمه ترگمان] بچه ها نمایش پر زرق و برق glittery را دوست داشتند که مادربزرگش در موقع کریسمس بیرون آورد
[ترجمه گوگل] بچه ها دوست داشتنی های خیره کننده ای که مادربزرگشان در زمان کریسمس به ارمغان آورد
- Why do you spend your money on these useless baubles?
[ترجمه ترگمان] چرا پول خود را صرف این baubles بی استفاده می کنید؟
[ترجمه گوگل] چرا پول خود را در این بیابان های بی فایده صرف می کنید؟

• inexpensive showy ornament
a bauble is a small, cheap ornament or piece of jewellery.

مترادف و متضاد

اسباب بازی بچه (اسم)
bauble

چیز قشنگ و بی مصرف (اسم)
bauble

trinket


Synonyms: trifle, gewgaw, knickknack, whatnot, curio, doodad, novelty, gimcrack


جملات نمونه

1. Afool should never hold a bauble in his hand.
[ترجمه ترگمان]Afool نباید چیزی رو تو دستش نگه داره
[ترجمه گوگل]Afool هرگز نباید در دستش نگه داشته شود

2. The jewels, the diamonds, the baubles you're so fond of?
[ترجمه ترگمان]جواهرات، الماس ها، baubles که شما آن را دوست دارید؟
[ترجمه گوگل]جواهرات، الماس ها، لباس های مورد علاقه شما؟

3. This sumptuous bauble, appropriately named the Tor Abbey Jewel, was doubtless made for a wealthy patron.
[ترجمه ترگمان]این bauble مجلل، به نام the ابی، قطعا برای یک حامی ثروتمند ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]این بی نظیر عجیب و غریب، به درستی نام تور Abbey Jewel، بدون شک ساخته شده برای یک مدافع ثروتمند بود

4. They're born to be automatons, consumed by baubles and gimmicks.
[ترجمه ترگمان]آن ها متولد می شوند و توسط baubles و gimmicks مصرف می شوند
[ترجمه گوگل]آنها متولد شده اند به automatons، مصرف شده توسط baubles و جادوها

5. The jester brandished his bauble.
[ترجمه ترگمان]دلقک اسباب بازی خود را تکان می داد
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی خود را خرد کرد

6. More like jewellery than cheap baubles, they were left over from a Christmas long ago.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیشتر شبیه جواهرات بودند تا baubles ارزان، آن ها مدت ها پیش از کریسمس بیرون رفته بودند
[ترجمه گوگل]بیشتر از جواهرات ارزان تر از بوته های ارزان قیمت بود، آنها از یک کریسمس دور انداخته شده بودند

7. Information baubles and still usable pop-culture tidbits are strewn about.
[ترجمه ترگمان]baubles اطلاعات و هنوز هم tidbits قابل استفاده برای فرهنگ عامه در حال پخش شدن هستند
[ترجمه گوگل]اطلاعات بی نظیر و هنوز هم قابل استفاده در فرهنگ پاپ فرهنگ در مورد پراکنده است

8. That little bauble is not to be compared with this enormous jewel.
[ترجمه ترگمان]این bauble کوچک در مقایسه با این گوهر عظیم قابل مقایسه نیست
[ترجمه گوگل]این نکته کوچک را نباید با این جواهر عظیم مقایسه کرد

9. That little bauble is not to be compared with ( not to ) this enormous jewel.
[ترجمه ترگمان]این bauble کوچک در مقایسه با این گوهر بزرگ مقایسه نمی شود
[ترجمه گوگل]این نکته کوچک را نباید با این جواهر عظیم مقایسه کرد

10. A bauble is a showy ornament of little value.
[ترجمه ترگمان]A یک آرایش پر زرق و برق از مقدار کمی است
[ترجمه گوگل]یک bauble یک زرق و برق دار از ارزش کمی است

11. The child was delighted with the bauble she had won in the grab bag.
[ترجمه ترگمان]بچه از the که در کیف داشت لذت می برد
[ترجمه گوگل]کودک با خوشحالی که در کیسه شلوارش به دست آورده بود خوشحال بود

12. Learning is a scepter to some, a bauble to others.
[ترجمه ترگمان]یادگیری یک عصای سلطنتی برای برخی، a به دیگران است
[ترجمه گوگل]یادگیری برای بعضی از دانش آموزان است، بعضی دیگر برای دیگران

13. Some, like becoming High Sheriff of Somerset, were trouble-free baubles.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها مثل کلانتر شدن دیوک آو سامرست baubles آزاد بودند
[ترجمه گوگل]بعضی ها، مانند تبدیل شدن به کلاهبرداری عالی از سامرست، بدون دردسر نبودند

14. The colour screen sits amongst the crippled, dust-flecked furniture like a rhinestone bauble.
[ترجمه ترگمان]صفحه سفیدی که روی مبل ها نشسته بود روی مبل ها نشسته بود و مبل ها به شکل a براق بر روی آن نقش بسته بودند
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش رنگی در میان مبلمان فلپ شده و گرد و غبار دیده می شود مانند یک بدنه ی سنگ ریزه

He considered wealth as "bauble" and property "trap".

او ثروت را «پشیز» و املاک را «تله» می‌دانست.


پیشنهاد کاربران

بدلیجات. اسباب بازی
I really like my bauble necklace


کلمات دیگر: