کلمه جو
صفحه اصلی

candour


معنی : خلوص، رک گویی
معانی دیگر : candor سفیدی، صفا

انگلیسی به فارسی

( candor ) سفیدی، خلوص، صفا، رک‌گویی


انگلیسی به انگلیسی

• honesty, openness, sincerity (also candor)
candour is the quality of speaking honestly and openly about things.

مترادف و متضاد

خلوص (اسم)
candor, purity, sincerity, candour

رک گویی (اسم)
candor, candour

جملات نمونه

1. She spoke with remarkable candour about her experiences.
[ترجمه ترگمان]با صراحت حیرت انگیزی در مورد تجارب خود سخن می گفت
[ترجمه گوگل]او با نگرانی قابل توجه در مورد تجاربش صحبت کرد

2. The book was widely commended for its candour.
[ترجمه ترگمان]این کتاب به طور گسترده به خاطر سادگی آن مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این کتاب به طور گسترده ای مورد تقدیر قرار گرفته است

3. The candour, the openness that had come from David's stubborn trust in himself had been overlaid by his new self-confidence.
[ترجمه ترگمان]سادگی، صراحت که از اعتماد stubborn دیوید به خودش رسیده بود، به خاطر اعتماد به نفس تازه او بود
[ترجمه گوگل]محرمانه بودن، اعتماد به نفس که از اعتماد به نفس داوود برای خود به ارمغان آورده بود، با اعتماد به نفس جدید خود روبرو شده بود

4. After so many lies from politicians, Dunbar's candour is refreshing.
[ترجمه ترگمان]پس از این همه دروغ از سوی سیاستمداران، candour Dunbar، نیروبخش است
[ترجمه گوگل]پس از بسیاری از دروغ ها از سیاستمداران، تقدیر دونبر تازه می شود

5. I personally have found your candour very refreshing.
[ترجمه ترگمان]من شخصا صداقت شما رو پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من شخصا تقدیم شما را بسیار طراوت یافته ام

6. He will have to curb his natural candour, for fear of upsetting the markets.
[ترجمه ترگمان]او مجبور خواهد بود صفا و سادگی طبیعی خود را، به خاطر ترس از واژگون کردن بازارها، مهار کند
[ترجمه گوگل]او برای ترس از ناراحت کردن بازارها مجبور خواهد شد که محبت طبیعی خود را محدود کند

7. You never mince words and appreciate candour in others.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ وقت از دیگران طرفداری نمی کنی و از صداقت دیگران لذت می بری
[ترجمه گوگل]شما هرگز کلمه ها را فراموش نکنید و در دیگران تقلید کنید

8. There was in this woman something approaching candour.
[ترجمه ترگمان]در این زن چیزی وجود داشت که به سادگی به او نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]در این زن چیزی وجود داشت که به تقلید نزدیک می شد

9. Carry, always the soul of candour, put the case squarely to her friend.
[ترجمه ترگمان]ساک دستی، همیشه روح صفا و سادگی، پرونده را مستقیما به دوستش بیان کنید
[ترجمه گوگل]حمل، همیشه روح محکم، قرار دادن مورد به طور مستقیم به دوست خود

10. He gave it me with candour and with a wild eloquence which touched my heart.
[ترجمه ترگمان]آن را با صداقت و با فصاحت و بلاغت به من داد
[ترجمه گوگل]او با من محبت آمیز و با فصاحتی وحشی که دل من را لمس کرد، به من داد

11. Candour has its place in foreign policy, but it requires a strategy to underpin the rhetoric.
[ترجمه ترگمان]Candour جایگاه خود را در سیاست خارجی دارد، اما نیازمند یک استراتژی است که از معانی بیان حمایت کند
[ترجمه گوگل]Candor جای خود را در سیاست خارجی دارد، اما به یک استراتژی نیاز دارد تا مبنای لفاظی قرار گیرد

12. You ought to treat these matters with candour.
[ترجمه ترگمان]تو باید این جور مسائل را با صداقت رفتار کنی
[ترجمه گوگل]شما باید این مسائل را با خلوص نادیده بگیرید

13. I had marked neither modesty, nor benevolence, nor candour, nor refinement in her mind or manners.
[ترجمه ترگمان]نه حجب و حیا، نه خیرخواهی، نه صداقت، نه مهربانی و نه ادب
[ترجمه گوگل]من هیچ کمونیستی، نه خیرخواهی، نه محکومیت و نه اصلاح در ذهن و روح من را مشخص نکرده ام

14. Her candour is so obvious that Mrs. Hushabye.
[ترجمه ترگمان]صفا و صفا او خیلی واضح است که خانم hushabye
[ترجمه گوگل]تقدیر او بسیار واضح است که خانم Hushabye

15. Sometimes she took alarm at her candour.
[ترجمه ترگمان]گاهی هم به صراحت به او هشدار می داد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او به زحمت به زحمت افتاد


کلمات دیگر: