کلمه جو
صفحه اصلی

barman


معنی : مشروب فروش
معانی دیگر : (انگلیس - مذکر) رجوع شود به: bartender، مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یارستوران کار میکند

انگلیسی به فارسی

مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار می‌کند


برامان، مشروب فروش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a man who mixes or serves drinks in an establishment selling alcoholic beverages; bartender.

• server, waiter, bartender
a barman is a man who serves drinks in a bar or pub.

مترادف و متضاد

مشروب فروش (اسم)
barkeeper, barman

جملات نمونه

1. The barman took her by the scruff of the neck and threw her out.
[ترجمه ترگمان]مرد پیشخوان گردن او را گرفت و بیرون انداخت
[ترجمه گوگل]بارمن گردن او را گرفت و بیرون انداخت

2. Part-time barman required. Hours and salary negotiable.
[ترجمه ترگمان]متصدی بار به او نیاز داشت ساعت و حقوق مذاکره
[ترجمه گوگل]بارمن نیمه وقت لازم است ساعت و حقوق قابل مذاکره است

3. Go and flutter your eyelashes at the barman, Janet, and see if you can get him to serve us.
[ترجمه ترگمان]برو و eyelashes را به متصدی بار بزن، جنت، و ببین می توانی او را راضی کنی که به ما خدمت کند
[ترجمه گوگل]برو و مژه هایت را به سمت بارمن ، ژانت ، بال بزنید و ببینید آیا می توانید او را به ما خدمات دهید

4. The barman tells me you saw Ann on Tuesday morning. Is that right?
[ترجمه ترگمان]میخانه چی به من گفت که شما آن را صبح سه شنبه دیدید درس ته؟
[ترجمه گوگل]بارمان به من می گوید شما آن را صبح سه شنبه دیدی درست است؟

5. The barman laughed and began to pull a couple of pints.
[ترجمه ترگمان]میخانه چی خندید و یکی دو پیمانه نوشید
[ترجمه گوگل]بارمن خندید و شروع به کشیدن چند انگشت نوشت

6. The barman slapped the cup on to the waiting saucer.
[ترجمه ترگمان]میخانه چی به فنجان چای که در انتظار بود ضربه زد
[ترجمه گوگل]بارمن فنجان را به نعلبکی منتظر زد

7. Schrader initialled the chit for the barman.
[ترجمه ترگمان] شریدر \"اون دختره رو می گیره برای متصدی بار\"
[ترجمه گوگل]شریدر پارتی را برای پارمان پاراف کرد

8. He watched the barman prepare the beer he had ordered.
[ترجمه ترگمان]نگهبان آبجو را که سفارش داده بود آماده می کرد
[ترجمه گوگل]او به تماشای آماده سازی آبجو که سفارش داده بود توسط بارمن بود

9. The barman was happy to share his knowledge of wine with us.
[ترجمه ترگمان]میخانه چی از تقسیم دانش خود با ما خوشحال بود
[ترجمه گوگل]بارمن خوشحال شد که دانش خود را در مورد شراب با ما در میان بگذارد

10. The barman wiped down the counter in silence.
[ترجمه ترگمان]نگهبان پیشخوان را با سکوت پاک کرد
[ترجمه گوگل]بارمن در سکوت پیشخوان را پاک کرد

11. The barman knows all the regulars by name.
[ترجمه ترگمان] متصدی بار همه مشتری های همیشگی رو میشناسه
[ترجمه گوگل]بارمن همه افراد منظم را با نام می شناسد

12. Chalk this round up to me, please, barman.
[ترجمه ترگمان] گچ رو بده به من، لطفا، متصدی بار
[ترجمه گوگل]گچ این دور تا من ، لطفا ، بارمن

13. The barman beamed a warm smile at her.
[ترجمه ترگمان]متصدی بار لبخند گرمی به او زد
[ترجمه گوگل]بارمن لبخند گرمی به او زد

14. I got the barman to pull me another pint.
[ترجمه ترگمان] اون متصدی بار رو پیدا کردم که برام یه پیمانه دیگه بیاره
[ترجمه گوگل]من بارمن را گرفتم تا یک پیمانه دیگر برایم بکشد

پیشنهاد کاربران

ساقی


کلمات دیگر: