کلمه جو
صفحه اصلی

battleground


معنی : میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد
معانی دیگر : میدان جنگ، عرصه منازعه، رزمگاه، نبردگاه

انگلیسی به فارسی

میدان جنگ، عرصه منازعه، رزمگاه، نبردگاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a battlefield.

• place where a battle is fought, battlefield, area of conflict
a battleground is the same as a battlefield.
you can also refer to a subject over which people disagree or compete as a battleground.

مترادف و متضاد

میدان جنگ (اسم)
battlefield, battleground, champ, champaign

رزمگاه (اسم)
battlefield, battleground

نبردگاه (اسم)
battlefield, battleground

عرصه منازعه (اسم)
battlefield, battleground

میدان جنگ/میدان نبرد (اسم)
battlefield, battleground

جملات نمونه

1. Education has become a political battleground.
[ترجمه ترگمان]تحصیل به یک میدان نبرد سیاسی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]آموزش و پرورش تبدیل به یک میدان جنگ سیاسی شده است

2. Children's literature is an ideological battleground.
[ترجمه ترگمان]ادبیات کودکان میدان نبرد ایدئولوژیکی است
[ترجمه گوگل]ادبیات کودکان یک میدان جنگ ایدئولوژیک است

3. The dinner table sometimes became a battleground. I feared we would all fall apart if we kept this up much longer.
[ترجمه ترگمان]میز غذا گاهی به میدان جنگ تبدیل می شد می ترسیدم اگر بیشتر از این قضیه را ادامه دهیم، همه از هم جدا شویم
[ترجمه گوگل]میز شام گاهی اوقات به میدان جنگ تبدیل شد من ترسیدم که همه ما از بین میرفتیم اگر این را خیلی طولانی تر نگه داشتیم

4. One battleground in the debate is the issue of whether biotechnology threatens sustainable agriculture.
[ترجمه ترگمان]یک میدان نبرد در این بحث مساله این است که آیا بیوتکنولوژی کشاورزی پایدار را تهدید می کند یا نه
[ترجمه گوگل]یک میدان جنگ در بحث این است که آیا بیوتکنولوژی کشاورزی پایدار را تهدید می کند

5. Now tax is once again the campaign battleground in the Republican race between Bush and McCain.
[ترجمه ترگمان]اکنون مالیات بار دیگر میدان نبرد در رقابت جمهوری خواهان بین بوش و مک کین است
[ترجمه گوگل]اکنون مالیات یک بار دیگر مبارزات انتخاباتی در مسابقات جمهوری خواهان بین بوش و مک کین است

6. Monetary union is shaping as the new political battleground.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه پول به عنوان میدان نبرد سیاسی جدید شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]اتحادیه پولی به عنوان میدان جنگ جدید سیاسی شکل می گیرد

7. That San Francisco has become the battleground for this fight is hardly surprising.
[ترجمه ترگمان]اینکه سان فرانسیسکو به میدان نبرد برای این جنگ تبدیل شده است، به سختی تعجب آور است
[ترجمه گوگل]این سان فرانسیسکو به میدان جنگ برای این مبارزه تبدیل شده است به سختی تعجب آور است

8. Thus the Labour Party became a battleground for its own warring factions.
[ترجمه ترگمان]از این رو، حزب کارگر به یک میدان نبرد برای جناح های درگیر خود تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بنابراین حزب کارگر برای جناح های متخاصم خود یک میدان جنگ بود

9. The most conspicuous battleground in this prolonged conflict over the locus of control was the procedure for placing contracts.
[ترجمه ترگمان]برجسته ترین میدان نبرد در این مناقشه طولانی مدت بر فراز کانون کنترل، رویه ای برای قرار دادن قراردادها بود
[ترجمه گوگل]جالب ترین نبرد میدان در این درگیری طولانی مدت در مورد محل کنترل، روش برای قرار دادن قرارداد بود

10. Inevitably, the Senate has emerged as the principal battleground for Democratic opposition to the Bush agenda on several fronts.
[ترجمه ترگمان]به طور اجتناب ناپذیری، سنا به عنوان میدان نبرد اصلی مخالفان دموکراتیک در دستور کار بوش در چندین جبهه ظاهر شده است
[ترجمه گوگل]ناگزیر، مجلس سنا به عنوان میدان نبرد اصلی برای مخالفت دموکراتها با دستور کار بوش در چندین جبهه ظاهر شده است

11. The dinner table had become our favorite battleground.
[ترجمه ترگمان]میز شام، عرصه کارزار مورد علاقه ما بود
[ترجمه گوگل]میز شام به میدان نبرد مورد علاقه ما تبدیل شده است

12. On this battleground no act of bravery, no deed of chivalry, would go unrecorded.
[ترجمه ترگمان]در این میدان نبرد اثری از شجاعت و هیچ اثری از جوانمردی و اثری از جوانمردی باقی نمی ماند
[ترجمه گوگل]در این میدان نبرد، هیچ اقدام شجاعت، هیچ اعمال بزدلانه، بی ربط خواهد بود

13. He chose to make the U. S. the key battleground.
[ترجمه ترگمان]او انتخاب کرد که U را بسازد اس صحنه نبرد اصلی
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا U S میدان جنگ کلیدی را ایجاد کند

14. The greatest contest is always with the enemy within,and that battleground can be the loneliest place on earth.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین رقابت همیشه با دشمن درون آن است و میدان نبرد می تواند نقطه loneliest روی زمین باشد
[ترجمه گوگل]بزرگترین مسابقه همیشه با دشمن درونی است و میدان نبرد می تواند تنها ترین مکان روی زمین باشد


کلمات دیگر: