1. She's also a veteran campaigner for human rights.
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک مبارز کهنه کار برای حقوق بشر است
[ترجمه گوگل]او همچنین یک مبارز قهرمان برای حقوق بشر است
2. He's an experienced campaigner on the world stage.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز آزموده شده در صحنه جهانی است
[ترجمه گوگل]او یک مبارز با تجربه در مرحله جهانی است
3. She has been for many years a doughty campaigner for women's rights.
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک مبارز سرسخت برای حقوق زنان بوده است
[ترجمه گوگل]او سال هاست که مبارزات انتخاباتی برای حقوق زنان است
4. A relentless campaigner, he was a thorn in the government's side for a number of years.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز سرسخت بود و چند سال در کنار دولت بود
[ترجمه گوگل]یک مبارز بی رحمانه، او چندین سال در کنار دولت بود
5. Annie was an indefatigable campaigner for better community services.
[ترجمه ترگمان]انی یک مبارز خستگی ناپذیر برای خدمات اجتماعی بهتر بود
[ترجمه گوگل]آنی یک مبارز مستحکم برای خدمات بهتر جامعه بود
6. A peace campaigner had set herself on fire in protest at the government's involvement in the war.
[ترجمه ترگمان]یک مبارز صلح در اعتراض به دخالت دولت در جنگ، خود را به آتش کشیده بود
[ترجمه گوگل]یک مخالف صلح در اعتراض به دخالت دولت در جنگ خود را به آتش کشید
7. Meanwhile the personality cult around this campaigner grew.
[ترجمه ترگمان]در این ضمن فرقه شخصیتی این مبارز بزرگ شد
[ترجمه گوگل]در همین حال، فرقه شخصیت در میان این مبارزین رشد کرد
8. She's a campaigner for Friends of the Earth.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز برای دوستان زمین است
[ترجمه گوگل]او مبارز برای دوستان زمین است
9. For councillor Gerald Furtado, a veteran campaigner for the lorry ban, it's just one of the trouble-spots.
[ترجمه ترگمان]برای یکی از اعضای شورا، جرالد Furtado، یک مبارز کهنه کار برای ممنوعیت کامیون، تنها یکی از نقاط دردسر است
[ترجمه گوگل]جرالد فورتادو، یکی از اعضای جانباز برای ممنوعیت کامیون، عضو این شورا است که فقط یکی از نقاط ضعف است
10. Millett is a veteran campaigner for women's rights.
[ترجمه ترگمان]Millett یک مبارز کهنه کار برای حقوق زنان است
[ترجمه گوگل]میلت یک مبارز سرسخت برای حقوق زنان است
11. Yudkin is a campaigner against processed sugar, the sort used in massive quantities in many processed foods.
[ترجمه ترگمان]Yudkin یک مبارز در برابر شکر فرآوری شده، نوعی که در مقادیر بسیار گسترده در بسیاری از غذاهای فرآوری شده استفاده می شود
[ترجمه گوگل]Yudkin مبارزه علیه شکر فرآوری شده است، نوعی که در مقادیر زیادی در بسیاری از غذاهای فرآوری شده مورد استفاده قرار می گیرد
12. Carter had been no mean personal campaigner himself in the past, but by 1980 his situation had changed fundamentally.
[ترجمه ترگمان]کارتر در گذشته خود یک مبارز شخصی نبود، اما در سال ۱۹۸۰ وضعیت او اساسا تغییر کرده بود
[ترجمه گوگل]کارتر در گذشته گذشته خود هیچ کمکی به نفع شخصی خود نداشت، اما تا سال 1980 وضعیت او اساسا تغییر کرده بود
13. She has been a tireless peace campaigner for many years.
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک مبارز صلح خستگی ناپذیر بوده است
[ترجمه گوگل]او سالها برای مبارزان خستگی ناپذیر صلح بوده است
14. A prominent anti-nuclear campaigner in Caithness expressed caution about the report.
[ترجمه ترگمان]یک مبارز برجسته ضد هسته ای در Caithness در مورد این گزارش هشدار داد
[ترجمه گوگل]یکی از مبارزان برجسته مبارزه با هسته در Caithness در مورد این گزارش احتیاط کرد