1. It ends on the eve of entry into Canaan.
[ترجمه ترگمان]در آستانه ورود به کنعان به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]آن را در آستانه ورود به کنعان به پایان می رسد
2. Ham, the father of Canaan, saw his father's nakedness and told his two brothers outside.
[ترجمه ترگمان]حام، پدر کنعان، لخت پدرش را دید و دو برادر را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]هام، پدر کنعان، برهنه پدرش را دید و به دو برادرش بیرون گفت
3. Abraham ordered to southern Canaan with an elite corps of cavalrymen.
[ترجمه ترگمان]ابراهیم به کنعان جنوبی پیوست و گروهی نخبه از هنگ سوار داشت
[ترجمه گوگل]ابراهیم دستور داد به کنعان جنوبی با یک جناح نخبگان سواره نظام
4. I spent a weekend in Canaan Valley, West Virginia taking a telemark workshop offered by North American Telemark Organization (NATO) in January.
[ترجمه ترگمان]من آخر هفته را در Canaan، ویرجینیای غربی، در یک کارگاه telemark که توسط سازمان Telemark آمریکای شمالی (ناتو)در ماه ژانویه پیشنهاد شده بود، گذراندم
[ترجمه گوگل]من آخر هفته در کانان در غرب ویرجینیا گذراندن یک کارگاه آموزشی از راه دور که توسط کمپانی North American Telemark (ناتو) در ماه ژانویه ارائه شد
5. And they said, From the land of Canaan to buy food.
[ترجمه ترگمان]و آن ها گفتند، از سرزمین کنعان تا برای خرید غذا
[ترجمه گوگل]آنها گفتند: از سرزمین کنعان برای خرید غذا
6. And Ham, the father of Canaan, saw his father unclothed, and gave news of it to his two brothers outside.
[ترجمه ترگمان]و حام، پدر کنعان پدرش را لخت دید و خبر داد که دو برادرش بیرون هستند
[ترجمه گوگل]و هام، پدر کنعان، پدرش را نادیده گرفت و به دو برادرش بیرون از آن خبر داد
7. They bowed and presented the gift from Canaan.
[ترجمه ترگمان]آن ها تعظیم کردند و هدیه را از کنعان بیرون آوردند
[ترجمه گوگل]آنها از کنعان هدیه گرفتند
8. When this happened Abram had been in Canaan for ten years.
[ترجمه ترگمان]وقتی این اتفاق افتاد، Abram ده سال بود که از کنعان بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]وقتی این اتفاق افتاد، ابرام در ده سال گذشته در کنعان بود
9. They left Simeon behind and returned to Canaan, and told Jacob the whole story.
[ترجمه ترگمان]آن ها سیمون را پشت سر گذاشتند و به کنعان بازگشت و تمام داستان را برای جیکوب تعریف کردند
[ترجمه گوگل]آنها سیمون را پشت سر گذاشتند و به کنعان برگشتند و تمام داستان را به یعقوب گفتند
10. And they came to the land of Canaan.
[ترجمه ترگمان]و آن ها به سرزمین کنعان رسیدند
[ترجمه گوگل]و آنها به سرزمین کنعان آمدند
11. Jacob and his family in Canaan had no food to eat, either.
[ترجمه ترگمان]جیکوب و خانواده اش هیچ غذایی برای خوردن نداشتند
[ترجمه گوگل]یعقوب و خانواده اش در کنعان هیچ غذایی برای خوردن نداشتند
12. Israel is also known as the Land of Canaan.
[ترجمه ترگمان]اسرائیل نیز به عنوان سرزمین کنعان شناخته می شود
[ترجمه گوگل]اسرائیل نیز به عنوان سرزمین کنعان شناخته شده است
13. Jacob lived in Canaan with his twelve sons.
[ترجمه ترگمان]جیکوب با دوازده فرزند خود در کنعان زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]یعقوب در کنعان با دوازده فرزندش زندگی کرد
14. Cursed be Canaan a servant of servants to his brothers.
[ترجمه ترگمان]نفرین شده است که خدمتکار خدمتکاران نزد برادرانش باشد
[ترجمه گوگل]لعنت کنانا بنده خدمتگزار برادرانش است
15. Almighty God / God Almighty appeared to Jacob in the land of Canaan.
[ترجمه ترگمان]خدای متعال، خدای متعال به نظر جیکوب در سرزمین کنعان رسید
[ترجمه گوگل]خداوند متعال / خداوند متعال به یعقوب در سرزمین کنعان ظاهر شد