کلمه جو
صفحه اصلی

deficiency


معنی : عدم، عیب، نقص، قصور، کمبود، کسر، کاستی، نکته ضعف، ناکارایی، کمی
معانی دیگر : کمداشت، عیب و نقص

انگلیسی به فارسی

نقص، کمی، کمبود، کسر، ناکارایی


کمبود، نقص، کاستی، عدم، کسر، عیب، ناکارایی، قصور، کمی، نکته ضعف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: deficiencies
(1) تعریف: the quality or condition of lacking something required; insufficiency or incompleteness.
متضاد: excess, strength
مشابه: crunch, defect, failure, fault, lack, need, poverty, scarcity, shortage, want

(2) تعریف: the amount lacking; shortfall.
متضاد: excess, surplus
مشابه: lack

• lack, shortage; defect
a deficiency in something, especially something that your body needs, is a lack or shortage of it.
if someone or something has a deficiency, they have a weakness or imperfection in them.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ناکارایی، عدم کارایی، کمبود، نقص
[آمار] ناکارآیی

مترادف و متضاد

عدم (اسم)
loss, absence, lack, deficiency, shortage, naught, nullity, inexistence, want, inexistency, nihility, non-availability, nonentity

عیب (اسم)
defect, deformation, deficiency, weakness, blemish, wickedness, fault, taint, gall, sin, flaw, vice, imperfection

نقص (اسم)
defect, deficiency, weakness, blemish, mutilation, fault, handicap, imperfection, incompetence, incompetency

قصور (اسم)
defect, failure, default, delinquency, deficiency, debt, cunctation, negligence, shortcoming, laches, pretermission

کمبود (اسم)
defect, deficiency, shortage, shortcoming, dearth, deficit, leakage

کسر (اسم)
diminution, deduction, deficiency, detraction, under, fraction, deficit, leakage

کاستی (اسم)
defect, deficiency, fault, flaw, shortcoming, extenuation

نکته ضعف (اسم)
defect, deficiency, shortcoming

ناکارایی (اسم)
deficiency

کمی (اسم)
deficiency, exiguity, piece, peep, rarity, extenuation, paucity, insignificance, insufficiency, insignificancy, infrequency, insufficience, soupcon

imperfection, inadequacy


Synonyms: absence, bug, dearth, defalcation, default, defect, deficit, demerit, dereliction, failing, failure, fault, flaw, frailty, glitch, inability to hack it, insufficience, insufficiency, lack, loss, need, neglect, paucity, privation, scantiness, scarcity, shortage, shortcoming, sin, want, weakness


Antonyms: adequacy, enough, faultlessness, perfection, plenty, satisfaction, sufficiency, superfluity


جملات نمونه

1. liquid deficiency
کمبود نقدینه

2. vitamin deficiency
کمبود ویتامین

3. to supply a deficiency
کمبودی را جبران کردن

4. the disorders caused by vitamin deficiency
اختلالات ناشی از کمبود ویتامین ها

5. Deficiency in vitamins/Vitamin deficiency can lead to illness.
[ترجمه ترگمان]کاستی در ویتامین \/ ویتامین ویتامین می تواند منجر به بروز بیماری شود
[ترجمه گوگل]کمبود ویتامین ها / کمبود ویتامین می تواند به بیماری منجر شود

6. Some elderly people suffer from iron deficiency in their diet.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد مسن از کمبود آهن در رژیم غذایی خود رنج می برند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد سالمند از کمبود آهن در رژیم غذایی خود رنج می برند

7. Pregnant women often suffer from iron deficiency.
[ترجمه ترگمان]زنان حامله اغلب از کمبود آهن رنج می برند
[ترجمه گوگل]زنان باردار اغلب از کمبود آهن رنج می برند

8. Severe iron deficiency can cause developmental delay and growth retardation.
[ترجمه ترگمان]کمبود شدید آهن می تواند باعث تاخیر رشد و عقب ماندگی رشد شود
[ترجمه گوگل]کمبود آهن شدید می تواند باعث تاخیر رشد و کاهش رشد شود

9. AIDS is an acronym for "Acquired Immune Deficiency Syndrome".
[ترجمه مهتاب] ایدز مخفف سندرم نقص ایمنی اکتسابی است
[ترجمه ترگمان]ایدز مخفف نام \"سندروم نقص نقص اکتسابی\" است
[ترجمه گوگل]ایدز مخفف 'سندرم کمبود ایمنی به دست آمده' است

10. Vitamin C deficiency can ultimately lead to scurvy.
[ترجمه ترگمان]کمبود ویتامین C در نهایت می تواند منجر به scurvy شود
[ترجمه گوگل]کمبود ویتامین C در نهایت منجر به پوکی استخوان می شود

11. Vitamin deficiency in the diet can cause illness.
[ترجمه ترگمان]ویتامین ویتامین در رژیم غذایی می تواند موجب بیماری شود
[ترجمه گوگل]کمبود ویتامین در رژیم غذایی می تواند باعث بیماری شود

12. Other groups with possible relative deficiency would be those with malabsorption and acute or chronic infection.
[ترجمه ترگمان]سایر گروه ها با کمبود نسبی ممکن، آن هایی هستند که مبتلا به عفونت حاد و حاد یا مزمن هستند
[ترجمه گوگل]گروه های دیگر با کمبود نسبی احتمالی ممکن است افرادی با نارسایی مزمن و عفونت حاد یا مزمن باشند

13. Plants under stress from drought, disease or nutrient deficiency are the most likely to attract insect pests.
[ترجمه ترگمان]گیاهان تحت استرس ناشی از خشکسالی، بیماری یا فقر مواد مغذی به احتمال زیاد، آفت های حشرات را جذب می کنند
[ترجمه گوگل]گیاهان تحت فشار از خشکی، بیماری یا کمبود مواد مغذی به احتمال زیاد جذب آفات حشرات می شوند

14. The enzyme deficiency varies from absence of detectable activity to a residual activity of up to 25% or more.
[ترجمه ترگمان]فقر آنزیم از عدم حضور فعالیت قابل تشخیص تا یک فعالیت باقیمانده تا ۲۵ % یا بیشتر فرق می کند
[ترجمه گوگل]کمبود آنزیم از عدم وجود فعالیت قابل تشخیص تا فعالیت باقی مانده تا 25٪ یا بیشتر متفاوت است

vitamin deficiency

کمبود ویتامین


پیشنهاد کاربران

هماتولوژی زیست شناسی
deficiency به معنای کمبود است مثل
Iron deficiency anemia به معنای کم خونی کمبود آهن نام گرفته است

علوم زیستی
مثال:کمبود ویتامین B12
vitamin B12 deficiency

ناهنجاری. در مباحث علوم پزشکی و آناتومی به معنی ناهنجاری است

نقص کمبود

کمبود
نقطه ضعف

کمبود

کاهش

فقر مانند فقر آهن یا فقر ویتامین


کلمات دیگر: