1. bastard dogs
سگ های غیراصیل
2. a bastard bolt
مهره ی ناجور (که به هیچ نمی خورد)
3. a bastard car
اتومبیل بد ساخت
4. gneiss is called bastard granite
گنیس را سنگ خارای نامرغوب می نامند.
5. javad was the bastard son of hajji kamooee
جواد فرزند نامشروع حاجی کامویی بود.
6. He's gone straight to the top, the lucky bastard.
[ترجمه ترگمان]اون مستقیم رفته بالای سر اون حرومزاده خوش شانس
[ترجمه گوگل]او مستقیم به بالا رفته است، خوش شانس است
7. You bastard! You've made her cry.
[ترجمه آرین] توی حرومزاده اونو به گریه انداختی
[ترجمه ترگمان]ای حرومزاده تو باعث شدی گریه کنه
[ترجمه گوگل]تو بدبختی شما گریه کردی
8. He was a bastard to his wife.
[ترجمه ترگمان]اون یه حرومزاده بود که پیش زنش بود
[ترجمه گوگل]او همسرش بود
9. He was never concerned about being born a bastard.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت نگران این نبود که یه حرومزاده به دنیا بیاد
[ترجمه گوگل]او هرگز نگران یک متقلب به دنیا نیامد
10. He was born in 179 the bastard son of a country squire and his mistress.
[ترجمه ترگمان]او در راس پسر حرامزاده یک مهتر روستایی و معشوقه اش به دنیا آمده بود
[ترجمه گوگل]او در سال 179 پسر زرق و برق دار متولد کشور و معشوقه اش متولد شد
11. The poor bastard fell off his horse.
[ترجمه ترگمان]اون حرومزاده بیچاره از اسبش افتاد پایین
[ترجمه گوگل]بدبختی فقیر از اسب خود سقوط کرد
12. He's a real bastard.
[ترجمه ترگمان]او یک حرامزاده واقعی است
[ترجمه گوگل]او یک برادر واقعی است
13. That poisonous bastard Lucett told Morris I was seeing his wife.
[ترجمه ترگمان]اون حرومزاده زهر آلود به موریس گفت که من همسرش رو می بینم
[ترجمه گوگل]این Lucet mastard سمی به موریس گفت من همسرش را دیدم
14. It's a bastard of a problem, this one.
[ترجمه ترگمان]این یکی از bastard، این یکی
[ترجمه گوگل]این یکی از مشکلی است که یکی از اینهاست