کلمه جو
صفحه اصلی

calligraphy


معنی : خط، خطاطی، خوش نویسی
معانی دیگر : کتابت، خطنویسی، خوش خطی

انگلیسی به فارسی

خوش‌نویسی، خطاطی


خوشنویسی، خطاطی، خط، خوش نویسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: calligraphic (adj.), calligraphically (adv.), calligrapher (n.), calligraphist (n.)
(1) تعریف: the art of beautiful handwriting.

- Chinese calligraphy is done with a brush.
[ترجمه ترگمان] خوشنویسی چینی با قلم مو انجام می شود
[ترجمه گوگل] خوشنویسی چینی با یک قلم مو انجام می شود

(2) تعریف: elegant lettering or writing done by hand.

- The calligraphy on these invitations is beautiful.
[ترجمه ترگمان] خطاطی بر روی این دعوت ها زیبا است
[ترجمه گوگل] خوشنویسی در این دعوت زیبا است

(3) تعریف: penmanship; handwriting.
مشابه: hand

- The students need to improve their calligraphy.
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان باید خطاطی خود را بهبود بخشند
[ترجمه گوگل] دانش آموزان نیاز به بهبود خوشنویسی خود دارند

• art of producing beautiful or elegant handwriting, penmanship
calligraphy is the art of producing beautiful handwriting often using a brush or a special pen.

مترادف و متضاد

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

خطاطی (اسم)
calligraphy

خوش نویسی (اسم)
calligraphy

جملات نمونه

1. calligraphy is an art form with its own particular rubrics
خوشنویسی نوعی هنر با معیارهای مخصوص به خودش است.

2. our calligraphy teacher was a museum piece
معلم خط ما مال عهد بوق بود.

3. an exhibition of arabic calligraphy
نمایشگاه خطاطی عربی

4. There's some wonderful calligraphy in these old manuscripts.
[ترجمه ترگمان]در این نسخه های خطی قدیمی، خطاطی عالی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این نسخه های خطی، خوشنویسی فوق العاده ای وجود دارد

5. Susannah won the calligraphy prize when she was at school.
[ترجمه ترگمان]Susannah زمانی که در مدرسه بود جایزه خطاطی را برد
[ترجمه گوگل]سوزانا وقتی در مدرسه بود جایزه نقاشی را به دست آورد

6. Do you love calligraphy?
[ترجمه ترگمان]خوشنویسی دوست داری؟
[ترجمه گوگل]آیا شما خوشنویسی را دوست دارید؟

7. Calligraphy at Christmas Christmas is a natural time to indulge in the creation of greetings cards.
[ترجمه ترگمان]خوشنویسی در کریسمس کریسمس یک زمان طبیعی برای شرکت در ایجاد کارت های تبریک است
[ترجمه گوگل]خوشنویسی در کریسمس کریسمس یک زمان طبیعی برای ایجاد کارت های تبریک است

8. It can bar fine paper, calligraphy and painting complete, close all calligraphers crown.
[ترجمه ترگمان]می تواند کاغذ قشنگی بنویسد، خطاطی و نقاشی کامل، و تمام calligraphers را ببندید
[ترجمه گوگل]این می تواند کاغذ خوب، نقاشی و نقاشی را کامل کند، تمام تاج های خوشنویسان را ببندد

9. His calligraphy tetrasomic able to Lishu, most famous for Cursive.
[ترجمه ترگمان]خطاطی او به Lishu شهرت دارد که معروف ترین آن ها برای Cursive است
[ترجمه گوگل]طلسم نقاشی خود را قادر به Lishu، معروف ترین برای Cursive

10. His History of China's Modern Calligraphy and Sphragistics published in1993 and recently-published Of Art are the treasury of the results of his theoretic research in recent years.
[ترجمه ترگمان]تاریخچه His مدرن چین و Sphragistics منتشر شده توسط in۱۹۹۳ و اخیرا منتشر شده از هنر، گنجینه ای از نتایج تحقیقات نظری او در سال های اخیر است
[ترجمه گوگل]تاریخچه خوشنویسی های مدرن چین و Sphragistics منتشر شده در سال 1993 و اخیرا منتشر شده از هنر خزانه داری از نتایج تحقیقات نظری خود را در سال های اخیر است

11. Then, compared with the traditional painting and calligraphy, cross - stitch advantage in where?
[ترجمه ترگمان]سپس، در مقایسه با نقاشی سنتی و خوشنویسی، مزیت شماره دوزی شده در کجا؟
[ترجمه گوگل]سپس، در مقایسه با نقاشی و خوشنویسی سنتی، مزیت Cross-stitch در کجا؟

12. His expedition into calligraphy was a dot, and the Macintosh became the connecting line.
[ترجمه ترگمان]هییت اعزامی او به خطاطی یک نقطه بود، و مکینتاش به خط ارتباطی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]سفر او به نقاشی نقطه ای بود و مکینتاش خط ارتباطی بود

13. I think the traditional painting and calligraphy, rise more powerful because cross - stitch.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که نقاشی سنتی و خطاطی برازنده است، چون بخیه متقاطع می شود
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم نقاشی و خوشنویسی سنتی، به دلیل متلاشی شدن، قوی تر می شود

14. Quite a few of remained calligraphy in Chinese paleography belong to those format nowadays, as well as usage of the seal.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تعداد کمی از خطاطی در paleography چینی به این قالب و نیز استفاده از این مهر تعلق دارند
[ترجمه گوگل]تعداد بسیار کمی از خوشنویسی باقی مانده در پیلوگرافی چینی متعلق به آن قالب امروزه و همچنین استفاده از مهر و موم است

a famous Iranian calligrapher

یک خوشنویس معروف ایرانی


an exhibition of Arabic calligraphy

نمایشگاه خطاطی عربی


پیشنهاد کاربران

خطاطی

خط تحریری

( Calligraphy ) beautiful writing


کلمات دیگر: