1. basal body
جسم پایه ای،تن پایه،جسم پایه
2. basal leaves
برگ های پایین ساقه،بن برگ
3. Both the basal diet and the sulphate supplement were well tolerated by all the volunteers and no gastrointestinal symptoms were reported.
[ترجمه ترگمان]هر دو رژیم غذایی اساسی و مکمل سولفات به خوبی توسط تمام داوطلبان تحمل شدند و هیچ علایم معده و روده گزارش نشد
[ترجمه گوگل]هر دو رژیم غذایی پایه و مکمل سولفات به خوبی توسط تمام داوطلبان تحمل شد و هیچ نشانه های گوارشی گزارش نشد
4. Similarly, basal serum gastrin concentrations do not alter with ageing in healthy men.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه غلظت های بیوشیمیایی سرم basal با سالمندی در افراد سالم تغییر نمی کند
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، غلظت گاسترین سرم با سن پیری در مردان سالم تغییر نمی کند
5. It is confined to the single row of basal cells at the free edge of the epidermis.
[ترجمه ترگمان]آن محدود به یک ردیف از سلول های پایه در لبه آزاد روپوست است
[ترجمه گوگل]این تنها یک ردیف سلول های بازال در لبه آزاد اپیدرم محدود می شود
6. These components include the basal lamina as well as the trophic factors released by neurons and Schwann cells following injury.
[ترجمه ترگمان]این مولفه ها شامل the های اساسی و نیز فاکتورهای trophic آزاد شده توسط نورون ها و سلول های Schwann پس از آسیب هستند
[ترجمه گوگل]این اجزاء شامل لامین پایه و همچنین عوامل تنوعی که توسط نورون ها و سلولهای Schwann منتشر می شوند، پس از آسیب دیدگی
7. Panel A shows the basal state before any administration of fluid to a normal subject.
[ترجمه ترگمان]بخش الف وضعیت اساسی را قبل از هر نوع مایع به یک سوژه عادی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]پنل A نشان دهنده حالت پایه قبل از هر گونه استفاده از مایعات به یک موضوع عادی است
8. The basal values reported are the means of the two basal values obtained with a 15 minute interval.
[ترجمه ترگمان]مقادیر اساسی گزارش شده، میانگین های دو مقدار اساسی بدست آمده با فاصله ۱۵ دقیقه ای هستند
[ترجمه گوگل]مقادیر بازده گزارش شده، به معنی دو ارزش پایه بدست آمده با فاصله زمانی 15 دقیقه است
9. It also shows that the infection increases both basal and stimulated acid secretion.
[ترجمه ترگمان]همچنین نشان می دهد که عفونت، هم پایه و هم تحریک اسیدی را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]همچنین نشان می دهد که عفونت ترشح اسید اساسی و تحریک شده را افزایش می دهد
10. The fall in basal acid secretion found may not necessarily be due to the eradication of H pylori.
[ترجمه ترگمان]کاهش ترشح اسید اساسی ممکن است الزاما به علت از بین بردن H pylori نباشد
[ترجمه گوگل]کاهش ترشح اسید بازال ممکن است ناشی از ریشه کنی H pylori باشد
11. They are stored within the basal membrane or extracellular matric and released in an active form to stimulate tissue repair and healing.
[ترجمه ترگمان]آن ها در غشای پایه یا matric خارج سلولی ذخیره می شوند و به شکل فعال برای تحریک ترمیم بافت و درمان آزاد می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در داخل غشاء بازال یا ماتریکس خارج سلولی ذخیره می شوند و در فرم فعال برای تحریک تعمیر و ترمیم بافت آزاد می شوند
12. In addition, hyperplastic tight junctions and free ending basal extensions of tight junctional strands were occasionally seen.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اتصالات محکم hyperplastic و گسترش آزاد و پایان ¬ های اساسی دنباله ¬ های tight محدود به طور مقطعی مشاهده می ¬ شوند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اتصالات تنگ هیپرپلازیک و پسوند آزاد پایانی پایه رشته های جناحهای تنگ گاهی دیده می شود
13. The basal ganglia are also the main circuitry through which flow the nerve signals controlling movement.
[ترجمه ترگمان]غدد عصبی اصلی، مدار اصلی هستند که از طریق آن سیگنال های عصبی را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]گانگلیس پایه همچنین مدار اصلی است که از طریق آن جریان سیگنال عصبی را کنترل حرکت می کند
14. At this time the basal and meal stimulated gastrin concentrations were reassessed as described above.
[ترجمه ترگمان]در این زمان پایه و غذا غلظت gastrin را تحریک کرد که به همان اندازه که در بالا توضیح داده شد، مجددا ارزیابی شد
[ترجمه گوگل]در این زمان، غلظت گاسترین بر اساس غلظت و وعده غذایی مورد بررسی قرار گرفت، همانطور که در بالا توضیح داده شد