کلمه جو
صفحه اصلی

caller


معنی : دعوت کننده، صدا زننده، دیدنی کننده، ملاقات کننده
معانی دیگر : کسی که برای مدت کوتاهی به ملاقات دیگری می رود، دیدارگر (visitor هم می گویند)، فراخواننده، بانگ زن، بازپرداز، کسی که پشت خط تلفن است، تلفن کننده، (اسکاتلند) تازه (در مورد خوراک)، خنک و مفرح (در مورد نسیم و غیره)

انگلیسی به فارسی

دیدنی‌کننده، صدا‌زننده، دعوت‌کننده، ملاقات‌کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that calls.
مشابه: guest

- a telephone caller
[ترجمه ترگمان] یک تماس تلفنی
[ترجمه گوگل] تلفن تماس گیرنده
- a square dance caller
[ترجمه ترگمان] یه مجلس رقص مربع
[ترجمه گوگل] Caller رقص مربع

(2) تعریف: a person who makes a brief visit.
مشابه: visitor

• visitor; one who calls on the telephone; party who initiates communication (computers)
a caller is someone who telephones you.
a caller is also a person who comes to see you for a short visit.

مترادف و متضاد

Synonyms: guest, visitant


visitor


دعوت کننده (اسم)
caller

صدا زننده (اسم)
caller

دیدنی کننده (اسم)
caller

ملاقات کننده (اسم)
caller, visitant

جملات نمونه

The hallway was filled with callers who had come to offer their condolences.

راهرو پر از دیدارگرانی بود که برای عرض تسلیت آمده بودند.


From now on, callers will have to dial seven numbers.

از این پس کسانی که تلفن می‌زنند باید هفت شماره بگیرند.


1. An anonymous caller told police what had happened.
[ترجمه ترگمان]یک نفر ناشناس به پلیس گفت که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه گوگل]یک تماس دهنده ناشناس به پلیس گفت چه اتفاقی افتاده است

2. Police said an anonymous caller warned that a bomb was about to go off.
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که یک ناشناس ناشناس هشدار داد که یک بمب قرار است منفجر شود
[ترجمه گوگل]پلیس گفت یک تماس دهنده ناشناس هشدار داد که یک بمب در حال حرکت است

3. I'm sorry, caller, the number is engaged.
[ترجمه ترگمان]، متاسفم، تماس گیرنده شماره گیر کرده
[ترجمه گوگل]من متاسفم، تماس گیرنده، شماره مشغول است

4. You had a caller this morning.
[ترجمه سبحان مرادی] شما امروز صبح یک تماس ( از دست رفته ) داشته اید
[ترجمه ترگمان]امروز صبح یه تماس گرفتین
[ترجمه گوگل]امروز صبح شما یک تماس دهنده داشتید

5. Inevitably there's some caller prating on about the decline in moral standards.
[ترجمه ترگمان]این مساله به طور اجتناب ناپذیری در مورد کاهش استانداردهای اخلاقی وجود دارد
[ترجمه گوگل]ناگزیر برخی از تماس گیرنده در مورد کاهش استانداردهای اخلاقی وجود دارد

6. The caller is on hold.
[ترجمه ترگمان]تماس گیرنده در حال نگه داشتن است
[ترجمه گوگل]تماس گیرنده در انتظار است

7. I have a shrewd idea who the mystery caller was.
[ترجمه ترگمان]من یه ایده زیرکانه دارم که تماس گیرنده ناشناس کیه
[ترجمه گوگل]من یک ایده شگرفی داشتم که مخاطب رمز و راز بود

8. The voice of the caller alerted her.
[ترجمه ترگمان]صدای of او را هوشیار کرد
[ترجمه گوگل]صدای تماس گیرنده به او هشدار داد

9. The operator told the caller that the line is busy.
[ترجمه ترگمان]اپراتور به the گفت که خط مشغول است
[ترجمه گوگل]اپراتور به تماس گیرنده گفت که خط مشغول است

10. A telephone caller said there was a bomb in the hotel but it was just a hoax.
[ترجمه ترگمان]تلفنی گفت که در هتل یک بمب وجود داشت، اما این فقط یک شوخی بود
[ترجمه گوگل]یک تماس دهنده تلفنی گفت که در هتل یک بمب وجود دارد اما این فقط یک جعل است

11. Always give the caller ample time to explain the reason for the call.
[ترجمه ترگمان]همیشه زمان کافی به تماس گیرنده بدهید تا دلیل تماس را توضیح دهید
[ترجمه گوگل]همیشه به تماس گیرنده زمان زیادی را برای توضیح دلیل تماس می دهد

12. Ask the caller to return later.
[ترجمه ترگمان]از تماس گیرنده بپرسید که بعدا برگردد
[ترجمه گوگل]از تماس گیرنده بخواهید بعدا برود

13. So, the caller would pull the brass outer bell.
[ترجمه ترگمان] پس، تماس گیرنده از اتاق بیرونی زنگ می زد
[ترجمه گوگل]بنابراین، تماس گیرنده زنگ بیرونی برنجی را می کشد

14. What was the latest, she asked of a caller from Washington, on Newt Gingrich?
[ترجمه ترگمان]آخرین چیزی که بود این بود که او از یک نفر تلفنی از واشینگتن، نیوت گینگریچ پرسید؟
[ترجمه گوگل]از چه خبر بود، از تماس گیرنده ای از واشنگتن، نیوت گینگریچ پرسید؟

15. Didn't the caller say who she was?
[ترجمه ترگمان]Didn نگفت کی بوده؟
[ترجمه گوگل]آیا تماس گیرنده نمی گویند که او؟

پیشنهاد کاربران

احضار کننده

مشترکین

برنامه نویسی: فراخواننده

a person making a telephone call

تلفن کننده، زنگ زننده
a person making a telephone call

زنگ زننده

تماس گیرنده، کسی که زنگ زده است

منادی

تماس گیرنده

کسی که تلفن زده - تلفن کننده


کلمات دیگر: