کلمه جو
صفحه اصلی

declension


معنی : صرف کلمات، عدم قبول چیزی بطورمودبانه
معانی دیگر : سرازیری، شیب، فرود، نزول، نشیب، تمایل، انحراف، زوال، پسرفت، فرتوتی، میرایی

انگلیسی به فارسی

صرف کلمات، رد چیزی به‌طور مؤدبانه


لغتنامه، صرف کلمات، عدم قبول چیزی بطورمودبانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: declensional (adj.), declensionally (adv.)
(1) تعریف: in grammar, the process of listing systematically the inflected forms of an adjective, a noun, or a pronoun by categories such as case, gender, and number.

(2) تعریف: all of such forms of a specific adjective, noun, or pronoun.

(3) تعریف: in grammar, a category of adjectives, nouns, or pronouns having in common similar inflected forms.

• (grammar) variation of the form (of a noun, verb, etc.); decline, descent, slope

مترادف و متضاد

صرف کلمات (اسم)
declension

عدم قبول چیزی بطور مودبانه (اسم)
declension

جملات نمونه

1. In Latin, the nominative case of first declension nouns ends in'a '.
[ترجمه ترگمان]در لاتین، اولین مورد of اسم در a به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]در لاتین، حروف اسمی اسمهای اول لغت به پایان می رسد in'a '

2. It should be acknowledged that the declension of a language function in some region is an inevitable tendency.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که استفاده از یک تابع زبانی در برخی از مناطق یک گرایش اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]باید اذعان کرد که لغو عملکرد یک زبان در برخی مناطق گرایش اجتناب ناپذیر است

3. I could not take the declension of the sun at noon today, again due to overcast.
[ترجمه ترگمان]امروز ظهر را مجبور نبودم به صرف صبحانه صرف کنم
[ترجمه گوگل]من امروز نمیتونم از غروب خورشید را باز کنم، دوباره به دلیل بارش باران

4. With the declension of the nation-state in relation to transnational economic power, the foundation of democracy politics and social welfare is shaken by the economic globalization.
[ترجمه ترگمان]با گسترش دولت در رابطه با قدرت اقتصادی فراملی، بنیان سیاست دموکراسی و رفاه اجتماعی از جهانی شدن اقتصاد متزلزل شده است
[ترجمه گوگل]با تبعید دولت ملت در رابطه با قدرت اقتصادی فراملی، بنیاد سیاست دموکراسی و رفاه اجتماعی از طریق جهانی شدن اقتصادی تضعیف می شود

5. An ardent outset may be followed by declension.
[ترجمه ترگمان]ممکن است از ابتدا با شور و شوق دنبال شود
[ترجمه گوگل]ممکن است آغازگر مشتاقانه به دنبال توصیف باشد

6. Declension means varying the forms of nouns, pronouns and adjectives in a sentence.
[ترجمه ترگمان]declension به معنی تغییر اشکال اسم ها، pronouns و صفات در یک جمله است
[ترجمه گوگل]واگرایی به معنی تغییر اسم ها، ضمایر و صفت ها در جمله است

7. Mountains, coast, slopes. . . allow the declension of a lot of flavours.
[ترجمه ترگمان]کوه ها، سواحل، دامنه های شمالی اجازه عبور یک عالمه flavours را می دهند
[ترجمه گوگل]کوه ها، ساحل، دامنه ها اجازه می دهد لغو بسیاری از طعم ها

8. Possibly the whole of this is only a parabolic form for the story of Solomon's spiritual declension, and final repentance.
[ترجمه ترگمان]ممکن است تمام این ماجراها فقط برای داستان زندگی سولومون و آخرین پشیمانی در این باره وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]احتمالا کل این فقط یک شکل پارابولی برای داستان سقوط معنوی سلیمان و توبه نهایی است

9. The price above maybe change based on the current price on market declension and different situations of the apartments.
[ترجمه ترگمان]قیمت بالاتر از این ممکن است براساس قیمت فعلی در declension بازار و شرایط مختلف آپارتمان تغییر کند
[ترجمه گوگل]قیمت بالا ممکن است بر اساس قیمت فعلی در بازار و شرایط مختلف آپارتمان تغییر کند

پیشنهاد کاربران

صرف، صرف واژگان

declension ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: تصریف اسم
تعریف: تصریفی که صورت های مختلف اسم و ضمیر و صفت را به دست می دهد


کلمات دیگر: