کلمه جو
صفحه اصلی

dawdle


معنی : اهمال کار، بیهوده وقت گذراندن، چرت زدن
معانی دیگر : (با ولگردی یا آهسته کاری) وقت تلف کردن، گهتباهی کردن، ولگردی کردن، فس فس کردن، کرکری خواندن، وقت کشی کردن (معمولا با: away)، اتلاف وقت

انگلیسی به فارسی

بیهوده وقت گذراندن، اتلاف وقت، اهمال کار


دامن زدن، اهمال کار، چرت زدن، بیهوده وقت گذراندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: dawdles, dawdling, dawdled
(1) تعریف: to walk slowly and aimlessly; linger along the way.
متضاد: dash, hurry, speed
مشابه: idle, loiter, poke, trail

- If you dawdle, you will be late.
[ترجمه ترگمان] اگر بی هوده وقت تلف کنی، دیر می کنی
[ترجمه گوگل] اگر شما عصبانی هستید، دیر خواهد شد

(2) تعریف: to waste time; be slow and idle.
متضاد: hurry
مشابه: dally, idle, linger, loiter, poke

- She dawdled over the dishwashing.
[ترجمه ترگمان] توی ظرفشویی پرسه می زد
[ترجمه گوگل] او در مورد شستشوی ظرفها سعی کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: dawdlingly (adv.), dawdler (n.)
• : تعریف: to waste (time) by idling (often fol. by "away").
مشابه: idle, linger, loaf, trifle

- He was dawdling away the afternoon.
[ترجمه ترگمان] بعد از ظهر وقت تلف می کرد
[ترجمه گوگل] او بعدازظهر دور زد

• idle, trifle, delay, waste time
if you dawdle, you spend more time than is necessary doing something or going somewhere.

مترادف و متضاد

اهمال کار (اسم)
dawdle

بیهوده وقت گذراندن (فعل)
moon, snooze, dawdle, jauk, dilly-dally

چرت زدن (فعل)
caulk, catnap, snooze, nap, doze, slumber, dawdle, drowse

delay; waste time


Synonyms: amble, bum around, dally, diddle-daddle, dilly-dally, drag, fool around, fritter away, get no place fast, goof off, hang around, hang out, idle, lag, laze, lazy, loaf, loiter, loll, lounge, mosey, poke, procrastinate, put off, saunter, scrounge around, shlep along, sit around, sit on one’s butt, stay, stroll, tarry, toddle, trifle, wait, warm a chair


Antonyms: forward, hasten, hurry, push, rush, speed


جملات نمونه

1. don't dawdle your time away watching television!
وقت خود را با تلویزیون تماشا کردن حرام نکن !

2. Don't dawdle - we're late already!
[ترجمه ترگمان]معطل نکن - دیر کردیم!
[ترجمه گوگل]سعی نکنید - ما هم اکنون دیر شده ایم!

3. The teacher told the students not to dawdle away their time.
[ترجمه ترگمان]معلم به دانش آموزان گفت که وقتشان را تلف نکنند
[ترجمه گوگل]معلم به دانش آموزان گفت که زمان خود را دور نیندازند

4. The boss told the workers not to dawdle over their work.
[ترجمه ترگمان]رئیس به کارگران گفت که نباید در کارشان سرگردان شوند
[ترجمه گوگل]رئیس به کارگران گفت که کار خود را به سر نمی برند

5. Don't dawdle over your makeup, we don't want to be late for the concert.
[ترجمه ترگمان]برای آرایش خود معطل نکن، ما نمی خواهیم برای کنسرت دیر کنیم
[ترجمه گوگل]در مورد آرایش خود سعی نکنید، ما نمی خواهیم دیر به کنسرت بپردازیم

6. But coping with stress seems to be a dawdle for McBride.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که مقابله با استرس برای مک براید بی اهمیت است
[ترجمه گوگل]اما مقابله با استرس برای McBride به نظر می رسد

7. However, it would not do to dawdle.
[ترجمه ترگمان]با این همه به اتلاف وقت ادامه نخواهد داد
[ترجمه گوگل]با این حال، آن را به دام زدن نمی کند

8. Don't you dawdle over your breakfast then, not if you intend to make yourself useful.
[ترجمه ترگمان]آن وقت برای صرف صبحانه معطل نکن، نه اگر می خواهی خودت را مفید نشان بدهی
[ترجمه گوگل]پس از صبحانه خود نپرسید، نه اگر قصد دارید خودتان را مفید بدانید

9. Don't dawdle away your time.
[ترجمه ترگمان]وقتت رو تلف نکن
[ترجمه گوگل]وقت خود را دور نیندازید

10. And often edible dawdle can coordinate human body to be absorbed to other alimental well, have a change of luck, increase alimental nutrition efficiency.
[ترجمه ترگمان]و اغلب اتلاف جرم می تواند بدن انسان را هماهنگ کند تا جذب افراد دیگر شود، به خوبی تغییر کند، میزان کارآیی تغذیه را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]و اغلب غذای خوراکی می تواند بدن انسان را به دیگر سلامتی آلتیمین جذب کند، تغییر شانس و افزایش بهره وری غذا را افزایش دهد

11. Don't dawdle over your clothing. You're so beautiful already.
[ترجمه ترگمان]over رو تلف نکن تو همین الانشم خیلی خوشگلی
[ترجمه گوگل]بیش از لباس های خود را نادیده نگیرید تو خیلی زیبا هستی

12. Accordingly, "He basically is in the university in dawdle, muddleheaded, missed a lot of opportunities, turn for instance professional, double long " .
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، \"او اساسا در دانشگاه سرگردان است و dawdle، muddleheaded، فرصت های زیادی را از دست داده است، به عنوان مثال حرفه ای، دو برابر\"
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، 'او اساسا در دانشگاه در معاشرت، سرگردان، از دست رفته فرصت های زیادی، به نوبه خود به عنوان مثال حرفه ای، دو برابر طولانی است '

13. Now then, jump to it . Don't dawdle about in that half - hearted fashion.
[ترجمه ترگمان]خوب، حالا بپر بالا در این حالت نیمه شاد معطل نکن
[ترجمه گوگل]حالا، به آن پرش کنید در مورد آن نیمه قلبی نگران نباشید

14. Stop dawdle and do something useful!
[ترجمه ترگمان]معطل نکن و کار مفیدی بکن!
[ترجمه گوگل]توقف ترس و انجام کاری مفید!

15. Look smart! Don't always dawdle about like that!
[ترجمه ترگمان]! به نظر باهوش میای همیشه در این مورد معطل نکن!
[ترجمه گوگل]نگاه هوشمندانه! همیشه در مورد آن چیزی نپرسید!

don't dawdle your time away watching television!

وقت خود را با تلویزیون تماشا کردن حرام نکن!


Our old housemaid was a dawdler.

کلفت پیر ما آهسته کار بود.


پیشنهاد کاربران

وقت گذرانی بیهوده. پیاده روی و گردش
Don't dwadle
We're late already

وقت کشی
معطل کردن
دست دست کردن/ فس فس کردن
وقت هدر دادن
وقت تلف کردن


کلمات دیگر: