1. These allegations to the deification of psychology, in fact, a study of psychology is the psychological law of scientific activities .
[ترجمه ترگمان]در حقیقت این ادعاها تا به حال، یک مطالعه از روان شناسی، قانون روانشناسی فعالیت های علمی است
[ترجمه گوگل]این اتهامات به ادیان روانشناسی، در واقع، مطالعه روانشناسی، قانون روانشناختی فعالیتهای علمی است
2. The deification of Steve Jobs was swift and amazing, an app that rose only in death.
[ترجمه ترگمان]The استیو جابز سریع و شگفت انگیز بود، یک app که تنها در زمان مرگ از بین رفت
[ترجمه گوگل]ادای سوگند استیو جابز سریع و شگفت انگیز بود، برنامه ای که فقط در مرگ افزایش یافت
3. Exaltation to divine rank or stature; deification.
[ترجمه ترگمان]کشیده شدن عیسی به مقام و مقام الهی
[ترجمه گوگل]تحریک به رتبه الهی یا قد بلند؛ تعلیم و تربیت
4. The Egyptian deification of time went further, to the point where almost every moment had its own presiding ruler based upon the stars and constellations.
[ترجمه ترگمان]The زمان مصر فراتر رفت و به نقطه ای رسید که تقریبا هر لحظه حاکم بر مسند خود براساس ستارگان و صور فلکی بود
[ترجمه گوگل]زمان احیای مصر، زمان بیشتری را گذراند، تا آنجا که تقریبا هر لحظه حاکم حاکم بر اساس ستارگان و صور فلکی بود
5. You created a deification and a miracle.
[ترجمه ترگمان]تو یه deification و یه معجزه درست کردی
[ترجمه گوگل]شما روحانی و معجزه را ایجاد کردید
6. Secular, it opposed deification of any kind, including of a leader like Mao Zedong.
[ترجمه ترگمان]سکولار، با deification از هر نوع، از جمله یک رهبر مثل مایو تسه تونگ مخالف بود
[ترجمه گوگل]سکولار، آن را مخالفت با ادیان هر نوع، از جمله یک رهبر مانند مائو Zedong
7. For the same reason, our party abhors the deification of an individual.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، حزب ما از ساختن یک فرد نفرت دارد
[ترجمه گوگل]به همین دلیل حزب ما انسانی را انکار می کند
8. I admire the way he has virtually renounced ancestral claims to deification.
[ترجمه ترگمان]من این شیوه را تحسین می کنم که او عملا ادعاهای اجدادی خود را به deification از دست داده است
[ترجمه گوگل]من تحسین می کنم که او تقریبا از ادعای اجداد به ادیانش رد کرده است
9. As the drought intensified, Mulholland begged the city fathers to end their abject deification of growth.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که خشکسالی شدت گرفت، از پدران شهر تقاضا کرد که به مرحله abject abject خود پایان دهند
[ترجمه گوگل]همانطور که خشکسالی تشدید شد، مال هولند از پدران شهر درخواست کرد که به پایان برساند
10. Making sense of his status as a postmodern social icon is as difficult as understanding his posthumous deification by millions of fans.
[ترجمه ترگمان]ایجاد حس موقعیت او به عنوان یک نماد اجتماعی فرامدرن به اندازه درک و درک او از طریق میلیون ها طرفدار دشوار است
[ترجمه گوگل]تشخیص وضعیت خود را به عنوان یک نماد اجتماعی پسامدرن به عنوان دشوار است به عنوان درک خود را پس از مرگ از طریق میلیون ها طرفداران
11. In a little under a year this insecure High School drop-out had undergone a process of deification by press and public.
[ترجمه ترگمان]در مدت کمی کم تر از یک سال، این دبیرستان فاقد امنیت رها شده، فرآیندی از \"deification\" را با مطبوعات و مطبوعات آغاز کرده بود
[ترجمه گوگل]در یک سال کمتر از یک سال، این بازنشستگی دبیرستان ناامن تحت تأثیر افکار عمومی و مطبوعات قرار گرفت
12. Hence, in the West, the aim of the Christian is justification, but in the East, it is rather communion with God and deification .
[ترجمه ترگمان]از این رو، در غرب، هدف مسیحیان توجیه است، اما در شرق، آن بیشتر با خدا و خدا مقدس است
[ترجمه گوگل]از این رو، در غرب، هدف مسیحیت توجیه است، اما در شرق، آن است که نسبت به خدا و تعالیم، همبستگی است
13. An important achievement of the Twentieth Congress of the Communist Party of the Soviet Union lies in the fact that it showed us what serious consequences can follow from deification of an individual.
[ترجمه ترگمان]دستاورد مهم کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در این حقیقت نهفته است که به ما نشان داد که عواقب جدی می تواند از deification یک فرد پیروی کند
[ترجمه گوگل]دستاورد مهم کنگره بیستمین حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در واقع این واقعیت است که به ما نشان داد که عواقب جدی از ادیان فردی چه می تواند باشد
14. Another intellectual - rationalist approach to primitive religion is exemplified by Emile Durkheim, who saw religion as the deification of society and its structures.
[ترجمه ترگمان]امیل دورکیم که دین را به عنوان deification جامعه و ساختارهای آن دید، یک رویکرد عقلانی - منطقی دیگر به مذهب ابتدایی است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از فکری - رویکرد عقلگرایانه به دین اولیه، امیل دورکیم معجزه می کند که دین را به عنوان فروتنی از جامعه و ساختارهایش دید