کلمه جو
صفحه اصلی

bathtub


معنی : وان حمام، جای شستشوی بدن درحمام
معانی دیگر : آبزن

انگلیسی به فارسی

وان حمام، جای شستشوی بدن در حمام


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large basin in which a person can sit and bathe.

• container used to hold water for washing oneself
a bathtub is the same as a bath; used in american english.

مترادف و متضاد

وان حمام (اسم)
bathtub, receptor

جای شستشوی بدن درحمام (اسم)
bathtub

جملات نمونه

1. she pulled the plug out of the bathtub and the soapwater ran out
سوراخگیر وان حمام را کشید و آب صابون بیرون رفت.

2. Please let the water out of the bathtub.
[ترجمه Vampire] لطفا بزارید آب از وان بیرون بریزد
[ترجمه ترگمان]لطفا آب وان رو از وان بریز بیرون
[ترجمه گوگل]لطفا اجازه دهید آب از حمام بیرون بیاید

3. What's all that grunge in the bathtub?
[ترجمه ترگمان]یه آشغال توی وان حموم چیه؟
[ترجمه گوگل]همه چیز در وان حمام گرانج است؟

4. She pulled out the plug of the bathtub.
[ترجمه ترگمان]بیرون وان حمام را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او پلاگین وان حمام را بیرون کشید

5. I need to clean the bathtub.
[ترجمه ......‌‌‌‌..............................] من احتیاج ( نیاز ) دارم حمام را تمیز کنم
[ترجمه ترگمان]باید حموم رو تمیز کنم
[ترجمه گوگل]من باید وان حمام را تمیز کنم

6. Where's that stuff you use for cleaning the bathtub?
[ترجمه ترگمان]این وسایلی که برای تمیز کردن وان استفاده می کنی کجاست؟
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن وان حمام کجاست؟

7. Never leave hair in the bathtub!
[ترجمه ترگمان]هیچوقت موهاش رو تو وان جا نذار
[ترجمه گوگل]هرگز در وان حمام مو را ترک نکنید!

8. The bathtub overflowed, and water saturated the carpeting.
[ترجمه ترگمان]وان حمام لبریز شد و آب فرش را خیس کرد
[ترجمه گوگل]حمام سرریز شد و موکت اشباع شد

9. The last bathtub Tamika was in had black mold, spiders and cold water.
[ترجمه ترگمان]آخرین وان حمام هم یک کپک سیاه بود، عنکبوت ها و آب سرد
[ترجمه گوگل]آخرین حمام Tamika در قالب سیاه، عنکبوت و آب سرد بود

10. The first time, she almost drowned in the bathtub.
[ترجمه ترگمان]اولین باری که تو وان حموم غرق شد
[ترجمه گوگل]اولین بار او تقریبا در وان حمام گشت

11. I placed you in the bathtub and turned on the water.
[ترجمه ترگمان]من تو رو تو وان گذاشتم و برگشتم روی آب
[ترجمه گوگل]من تو را در حمام قرار دادم و آب را روشن کردم

12. Four family members were found huddled around the bathtub; three other victims were discovered in the bedroom.
[ترجمه ترگمان]چهار عضو خانواده در اطراف وان حمام جمع شدند؛ سه قربانی دیگر در اتاق خواب کشف شدند
[ترجمه گوگل]چهار تن از اعضای خانواده در اطراف وان حمام یافتند؛ سه قربانی دیگر در اتاق خواب کشف شدند

13. She is afraid of the bathtub and has never mastered the art of taking a shower.
[ترجمه ترگمان]او از وان می ترسد و هرگز نتوانسته بود حمام بگیرد
[ترجمه گوگل]او از حمام می ترسد و هرگز از هنر دوش گرفتن دست نکشید

14. And she would die in the bathtub, her blood going down the drain.
[ترجمه ترگمان]و توی وان حموم می مرد و خونش پایین می رفت
[ترجمه گوگل]و او در وان حمام می میرد، خونش پایین رفتن است

15. Al Capone and bootleggers filled the vacuum: bathtub spirits, peepholes in the door, Joe-sent-me.
[ترجمه ترگمان]آل کاپون و bootleggers خلا را پر کردند: روحیه وان حمام، peepholes در در، جو به من فرستاده شد
[ترجمه گوگل]آل Capone و bootleggers را پر از ارواح خلاء bathtub، peepholes در درب، جو فرستاده شده من

پیشنهاد کاربران

the bath tub is full of water

وان

Bath tub is a big bowl and full of water that be use from take a bath.

وان حموم


وان حمام

تست یا وان حمام

حوض شست وشو، حوض حمام

حمام
وان حمام


کلمات دیگر: