کلمه جو
صفحه اصلی

decreasing


معنی : کاهنده، کاهشی
معانی دیگر : کاهنده، کاهشی

انگلیسی به فارسی

کاهنده، کاهشی


کاهش می یابد، کاهشی، کاهنده


انگلیسی به انگلیسی

• lessening; diminishing
something that is decreasing is growing less in quantity, size, or strength.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نزولی، کاهشی، کاهنده

مترادف و متضاد

کاهنده (صفت)
subtractive, ablative, decreasing, regressive, decrescent, depreciatory, flagging

کاهشی (صفت)
subtractive, decreasing

جملات نمونه

1. This species of bird is decreasing in numbers every year.
[ترجمه ترگمان]این گونه از پرندگان در هر سال در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]این گونه از پرنده در هر سال کاهش می یابد

2. Average earnings for unskilled workers are decreasing now.
[ترجمه ترگمان]متوسط درآمد کارگران غیر ماهر در حال حاضر کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]میانگین درآمد کارگران غیر متخصص در حال کاهش است

3. Population growth is decreasing by 4% each year.
[ترجمه ترگمان]رشد جمعیت در هر سال ۴ درصد کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]رشد جمعیت در هر سال 4 درصد کاهش می یابد

4. The total forest cover of the earth is decreasing.
[ترجمه ترگمان]کل پوشش جنگلی زمین در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]کل پوشش جنگل زمین کاهش می یابد

5. The birthrate in the city has been decreasing.
[ترجمه ترگمان]میزان زاد و ولد در شهر در حال کاهش بوده است
[ترجمه گوگل]تولد در شهر کاهش یافته است

6. We'vegot stable labor, decreasing interest rates, low oil prices.
[ترجمه ترگمان]ما از نیروی کار با ثبات، کاهش نرخ بهره، قیمت پایین نفت استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما نیروی پایدار، کاهش نرخ بهره، قیمت پایین نفت را به دست آورده ایم

7. Interest in the sport is decreasing.
[ترجمه ترگمان]علاقه به ورزش در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]علاقه به ورزش کاهش می یابد

8. SAT scores have been steadily decreasing.
[ترجمه ترگمان]نمرات SAT به طور پیوسته در حال کاهش بوده اند
[ترجمه گوگل]نمرات SAT به طور مداوم کاهش یافته است

9. The examination of his motives for decreasing exports might stand between him and his promotion.
[ترجمه ترگمان]بررسی انگیزه های او برای کاهش صادرات ممکن است بین او و ترفیع او قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]بررسی انگیزه های او برای کاهش صادرات ممکن است بین او و ارتقاء او باشد

10. And a continuing -- although decreasing -- number hunt the wild animals that remain plentiful.
[ترجمه ترگمان]و ادامه - هر چند کاهش - تعداد حیوانات وحشی را شکار می کنند که فراوان هستند
[ترجمه گوگل]و ادامه - اگر چه کاهش - تعداد شکار حیوانات وحشی که باقی می ماند فراوان است

11. Blacks, in steadily decreasing numbers, continued to serve in the Legislature for the next 20 years.
[ترجمه ترگمان]سیاهان به طور پیوسته در حال کاهش تعداد بودند و برای ۲۰ سال آینده در مجلس مقنن خدمت می کردند
[ترجمه گوگل]سیاه پوستان، به طور پیوسته کاهش تعداد، همچنان در مجلس مجلس برای 20 سال آینده خدمت می کنند

12. With data filtering one pays the price of decreasing the effective library redundancy and increasing the number of hybridisations.
[ترجمه ترگمان]با فیلتر داده ها، یکی هزینه کاهش افزونگی کتابخانه موثر را پرداخت کرده و تعداد of را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]با فیلترینگ داده، هزینه کاهش کارآیی کتابخانه و افزایش تعداد hybridisations پرداخت می شود

13. A decreasing number of self-corrections, showing that unconsciously made miscues are often semantically acceptable and do not need correction.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از اصلاحات خود را کاهش داده و نشان می دهد که miscues ها اغلب به لحاظ معنایی قابل قبول هستند و نیازی به اصلاح ندارند
[ترجمه گوگل]تعدادی از خود تصحیح کاهش یافته است، نشان می دهد که اشتباهات ساخته شده ناخودآگاه اغلب از لحاظ معنایی قابل قبول است و نیازی به اصلاح نیست

14. Otherwise a decreasing fraction of the flow would be turbulent, and, for example, self-preservation could not occur.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت کسری در حال کاهش جریان متلاطم خواهد بود و به عنوان مثال، نگهداری از خود نمی تواند رخ دهد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، کسری در حال کاهش جریان، آشفته خواهد بود و به عنوان مثال، خود محافظت نمی تواند رخ دهد

15. The decreasing leverage of the state allowed capital greater influence over production, credit and ideology.
[ترجمه ترگمان]قدرت نفوذ دولت تاثیر بیشتری بر تولید، اعتبار و ایدئولوژی دارد
[ترجمه گوگل]اهرم کاهش قدرت دولت نفوذ بیشتری بر تولید، اعتبار و ایدئولوژی داشت

پیشنهاد کاربران

کم شونده

کاهش دهنده


کلمات دیگر: