کلمه جو
صفحه اصلی

carelessness


معنی : مسامحه، لاابالی گری، پشت گوش فراخی، سبکباری، فروگذاری، سرسری، عدمتوجه
معانی دیگر : بی مبالاتی، بی فکری، بی توجهی

انگلیسی به فارسی

سهل انگاری، مسامحه، لاابالی گری، پشت گوش فراخی، سبکباری، فروگذاری، سرسری، عدمتوجه


انگلیسی به انگلیسی

• lack of caution; indifference

مترادف و متضاد

مسامحه (اسم)
carelessness, negligence, nonchalance

لاابالی گری (اسم)
carelessness

پشت گوش فراخی (اسم)
carelessness, negligence

سبکباری (اسم)
carelessness

فروگذاری (اسم)
omission, carelessness, neglect

سرسری (اسم)
frivolity, inadvertence, carelessness, negligence, neglect, levity, flippancy, inadvertency

عدم توجه (اسم)
carelessness, inattention

جملات نمونه

1. carelessness was his ruin
بی دقتی مایه ی فنای او شد.

2. her carelessness may put her job in jeopardy
ممکن است بی دقتی او شغل او را به مخاطره بیاندازد.

3. his carelessness gave his enemies a handle to use against him
بی دقتی او به دشمنانش مستمسکی داد که بر ضد او به کار برند.

4. inexcusable carelessness
بی دقتی نابخشودنی

5. we saw numerous cases of carelessness with our own eyes
ما موارد عدیدی از بی دقتی را به چشم خود دیدیم.

6. his father raged at him for his carelessness
پدرش به خاطر بی دقتی او،سخت بر او برآشفت.

7. i paid a very high price for this carelessness
این بی دقتی برایم خیلی گران تمام شد.

8. The manager reproached the new salesgirl for her carelessness.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل این بی توجهی جدید را به خاطر carelessness سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]مدیر ناخدای فروشندگان جدید را به خاطر بی دقتی اش تحقیر کرد

9. He failed to pass the examination through carelessness.
[ترجمه ترگمان]او موفق نشد که از carelessness خودداری کند
[ترجمه گوگل]او موفق نشد معاینه را از طریق بی دقتی انجام دهد

10. He kicked over the pail through carelessness.
[ترجمه ترگمان]سطل را از روی بی احتیاطی روی سطل انداخت
[ترجمه گوگل]او از طریق بی دقتی بیش از بطری لگد زد

11. He punished the children for their carelessness by making them pay for the damage.
[ترجمه ترگمان]او بچه ها را به خاطر بی دقتی تنبیه کرد و آن ها را وادار به پرداخت خسارت کرد
[ترجمه گوگل]او کودکان را به خاطر بی دقتی خود مجازات کرد و آنها را به خاطر خسارت پرداخت کرد

12. Carelessness in driving often results in disastrous accidents.
[ترجمه ترگمان]رانندگی در رانندگی اغلب منجر به حوادث فاجعه بار می شود
[ترجمه گوگل]بی دقتی در رانندگی اغلب منجر به حوادث فاجعه بار می شود

13. Your carelessness will tell against you in the examination.
[ترجمه ترگمان]بی توجهی شما در امتحان به شما خواهد گفت
[ترجمه گوگل]بی دقتی شما در مورد آزمون در برابر شما است

14. His carelessness resulted in his failure in the exam.
[ترجمه ترگمان]بی دقتی او منجر به شکست او در امتحان شد
[ترجمه گوگل]بی دقتی او باعث شکست او در امتحان شد

15. Carelessness was checked off as a cause of the accident.
[ترجمه ترگمان]carelessness \"به عنوان یه حادثه\" به قتل رسید
[ترجمه گوگل]بی احتیاط به عنوان یک علت حادثه بررسی شد

16. There was a note of carelessness in the way she acted.
[ترجمه ترگمان]از طرز رفتار او اثری از بی توجهی پیش نیامده بود
[ترجمه گوگل]در عمل او بی نظمی بود

17. Your errors stem all from your carelessness.
[ترجمه ترگمان]errors همه all رو از دست دادی
[ترجمه گوگل]اشتباهات شما از بی دقتی شما سرچشمه می گیرد

پیشنهاد کاربران

سهل انگاری


کلمات دیگر: