کلمه جو
صفحه اصلی

darling


معنی : محبوب، عزیز
معانی دیگر : گرامی، نازنین، دلبند، جانان، جگرگوشه، ریکا، دوست داشته، نگار، یار، دلدار، آدم دوست داشتنی و خوب، (عامیانه) مامانی، قشنگ، (خطاب) عزیزم

انگلیسی به فارسی

محبوب، عزیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a deeply loved person (used esp. in direct address).
مترادف: dear, honey
مشابه: baby, beloved, jewel, love, sweet, sweetheart, truelove

- Darling, did you hurt yourself?
[ترجمه پرهام] عزیزم ، به خودت صدمه زدی
[ترجمه م] عزیزم، به خودت صدمه زدى
[ترجمه ریحانه] عزیزم به خودت صدمه زدی؟
[ترجمه ] عزیزم، به خودت صدمه زدی؟
[ترجمه آرورا] دلبندم به خودت اسیب رسوندی؟
[ترجمه نگین] عزیزم به خودت صدمه زدی
[ترجمه Matin] عزیزم ایا به خودت صدمه زدی
[ترجمه آسو.] عزیز دلم، به خودت صدمه زدی؟
[ترجمه عطا] عزیزم به خودت آسیب رسوندی؟
[ترجمه ترگمان] عزیزم، به خودت صدمه زدی؟
[ترجمه گوگل] عزیزم، بهت صدمه زدی؟

(2) تعریف: a person or thing preferred over others; favorite.
مترادف: favorite, pet
مشابه: minion, toast

- He was the youngest and the darling of the whole family.
[ترجمه ترگمان] او جوان ترین و محبوب همه خانواده بود
[ترجمه گوگل] او جوانترین و عزیزترین کل خانواده بود
صفت ( adjective )
(1) تعریف: deeply loved.
مترادف: beloved, precious, sweet
مشابه: cherished, dear, loved, treasured

- She was devastated when her darling son was called to war.
[ترجمه 乇ʍムʍノ] وقتی پسر عزیزش برای جنگ احضار شد حسابی ناراحت شد و فرو ریخت
[ترجمه ترگمان] وقتی پسرش به جنگ احضار شد، اون داغون شده بود
[ترجمه گوگل] او زمانی که پسر عزیزش به جنگ دعوت شد، ویران شد

(2) تعریف: preferred over others; favorite.
مترادف: favored, favorite, pet
مشابه: precious

- It's fine with me if you go off with your darling brother and leave me here all alone!
[ترجمه گلی افجه ] اگر با برادر عزیزت بروی ومرا تنها بگذاری خوشحال می شوم
[ترجمه صبا] مشکلی برای من به وجود نمیاد اگه با برادر محبوب و عزیزت بری بیرون و من رو این جا به کل تنها بزاری
[ترجمه سید امین امینی] من مشکلی ندارم اگه با داداش عزیزت بری و منو اینجا تنهای تنها بذاری
[ترجمه ترگمان] اگر با برادر عزیزت فرار کنی و مرا تنها بگذاری، اشکالی ندارد!
[ترجمه گوگل] اگر با برادر عزیزم بیرون بروید، با من خوب است

(3) تعریف: (informal) amusing, pretty, or appealing.
مترادف: adorable, charming, cute, enchanting, lovely
مشابه: alluring, appealing, attractive, engaging

- This little outfit for the baby is just darling.
[ترجمه گلی افجه ] این لباس بچه کوچولو خیلی مامانی است
[ترجمه سید امین امینی] این لباس کوچولوی بچه خیلی نازه
[ترجمه ترگمان] این لباس کوچیک برای بچه فقط darling
[ترجمه گوگل] این لباس کوچک برای کودک فقط عزیزم است
- I thought it was a darling film.
[ترجمه سید امین امینی] فکر کنم فیلم دوست داشتنی ای بود
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم فیلم زیبایی است
[ترجمه گوگل] فکر کردم این یک فیلم عزیز بود

• one who is dearly loved; dear, beloved, love, sweetheart (affectionate term)
dear; charming, adorable; favorite
you call someone darling if you love them or like them very much.
you can use darling to describe someone that you love or like very much.
the darling of a group of people is someone who is especially liked by that group.

مترادف و متضاد

sweetheart, favorite person


محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

عزیز (صفت)
dear, darling, precious

Synonyms: angel, apple of one’s eye, baby, beloved, boyfriend, dear, dearest, dearie, dear one, fair-haired boy, flame, friend, girlfriend, heart’s desire, honeybunch, lamb, light of my life, love, lover, one and only, pet, precious, sugar, sweetie, treasure, truelove


Antonyms: enemy, foe


جملات نمونه

1. my darling who went to no school and yet could write
نگار من که به مکتب نرفت و نامه نوشت

2. what a darling skirt you have on!
چه دامن خوشگلی پوشیده ای !

3. when her darling baby died
وقتی که فرزند عزیزش مرد

4. open the door, darling
در را باز کن عزیزم.

5. he soon became a darling of the multitudes
او به زودی محبوب توده های مردم شد.

6. our new teacher is a darling
معلم جدید ما آدم دوست داشتنی است.

7. rough winds do shake the darling buds of may
(شکسپیر) بادهای سخت شکوفه های نازنین بهاری را به لرزه در می آورند.

8. Darling you know I love you till the end of time.
[ترجمه ترگمان]عزیزم، می دانی که تا آخر وقت دوستت دارم
[ترجمه گوگل]عزیزم تو میدونی من تا آخر عمر دوستت دارم

9. Happy birthday,Darling. You are the dearest thing in the world.
[ترجمه Asal] تولدت مبارک عزیزم. تو عزیزترین چیز در دنیا هستی.
[ترجمه ترگمان] تولدت مبارک، عزیزم تو عزیزترین چیز دنیا هستی
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک عزیزم شما عزیزترین چیز دنیاست

10. 'Of course I love you, darling,' she said in honeyed tones.
[ترجمه ترگمان]با لحنی شیرین گفت: البته که دوستت دارم، عزیزم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'البته من عاشق تو هستم عزیزم'

11. My darling ,if you don't love me any more some.
[ترجمه ترگمان]عزیزم، اگر بیش از این مرا دوست نداری
[ترجمه گوگل]عزیزم، اگر دوستت نداشته باشی

12. She's a little darling!
[ترجمه ترگمان]او یک کوچولوی نازنین است!
[ترجمه گوگل]او کمی عزیز است!

13. She called him darling. It sounded so forced.
[ترجمه گلی افجه ] او ان مرد را عزیزم صدا زد اما بنظر میرسید مجبور است
[ترجمه ترگمان]او را عزیزم صدا زد به نظر خیلی مجبور به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به نام او عزیزم آن صدا خیلی مجبور شد

14. You really are a darling, Barney.
[ترجمه گلی افجه ] تو واقعا نازنینی , بارنی
[ترجمه ترگمان]تو واقعا یه darling بارنی
[ترجمه گوگل]شما واقعا عزیزم، بارنی

15. They've just bought a darling little cottage.
[ترجمه ترگمان]همین الان یک کلبه کوچک قشنگ خریدند
[ترجمه گوگل]آنها فقط یک کلبه کوچک عزیز را خریداری کرده اند

16. Darling, help me to hook up my dress at the back.
[ترجمه ترگمان]عزیزم، کم کم کن لباسمو پس بگیرم
[ترجمه گوگل]عزیزم، به من کمک کن تا لباس من را در پشت بکشم

17. Rajneesh was the darling of a prosperous family.
[ترجمه ترگمان]rajneesh، the خانواده مرفه بود
[ترجمه گوگل]Rajneesh عزیزم یک خانواده موفق بود

when her darling baby died

وقتی که فرزند عزیزش مرد


He soon became a darling of the multitudes.

او بزودی محبوب توده‌های مردم شد.


my darling who went to no school and yet could write

نگار من که به مکتب نرفت و نامه نوشت


Our new teacher is a darling.

معلم جدید ما آدم دوست داشتنی است.


what a darling skirt you have on!

چه دامن خوشگلی پوشیده‌ای!


Open the door, darling.

در را باز کن عزیزم.


پیشنهاد کاربران

دوستداشتنی

محبوب

دلبندم

جانا

عشقم هم معنی میده ولی جگر گوشه هم میشه

دلبستگی

برای صدا زدن یه فرد محبوب یا عزیز از کلمه ی darling استفاده میشه و همون معنی عزیزم، عشقم و. . . رو داره و به نوعی با dear و honey هم معنیه و در یه جایگاه ازشون استفاده میشه
Exmple )
My darling!I miss being with you
عزیزم من بودن در کنار تو رو از دست دادم/یا عزیزم من دلم برای کنار تو بودن تنگ شده
Examle2 )
( همون مثال بالا^ )
Darling, did you hurt yourself?
عزیزم آیا تو به خودت صدمه زدی؟

عزیز

دلچسب ، مورد پسند ، محبوب ، عزیز، یکی یه دونه

دلچسب ، محبوب ، یکی یه دونه ، عزیز ، دلبند ، مورد پسند
My darling sister gave me a gift for my birthday
I think all of the people like this film because it was darling in Movie’s certain

خوش قدم

عزیزِ دل، نفس

Be a darling
برای درخواست کردن با مهربانی کاربرد دارد
Be a darling and take these bags with you
ی محبتی کن. ی لطفی کن. بی زحمت.

Happy birthday


برای صدا زدن یه فرد محبوب یا عزیز از کلمه ی darling استفاده میشه و همون معنی عزیزم، عشقم و. . . رو داره و به نوعی با dear و honey هم معنیه و در یه جایگاه ازشون استفاده میشه
Exmple )
My darling!I miss being with you
عزیزم من بودن در کنار تو رو از دست دادم/یا عزیزم من دلم برای کنار تو بودن تنگ شده
Examle2 )
( همون مثال بالا^ )
Darling, did you hurt yourself?
عزیزم آیا تو به خودت صدمه زدی؟
بیشتر برای مکان ها و احساس ها به کار میره

جیگر
ناناز
نفس🙂🌸

ارامش

عزیز
محبوب

My Darling یا همون نفس


کلمات دیگر: