1. the delicacy of a baby's skin
لطافت پوست نوزاد
2. the delicacy of a compass
دقت عمل یک قطب نما
3. the delicacy of a crystal vase
ظرافت یک گلدان بلور
4. the delicacy of a petal
نازکی برگ گل
5. the delicacy of an elderly person's health
آسیب پذیری مزاج شخص سالخورده
6. the delicacy of his musical taste
ظرافت طبع او در موسیقی
7. the delicacy of the political situation
حساسیت اوضاع سیاسی
8. negotiations of great delicacy
مذاکرات بسیار حساس
9. he acted with extreme delicacy
او با کمال ظرافت رفتار کرد.
10. Quails' eggs are considered to be a delicacy.
[ترجمه ترگمان]این تخم ها به عنوان یک ظرافت تلقی میشن
[ترجمه گوگل]تخم مرغ بلدرچین به عنوان یک ظرافت در نظر گرفته می شود
11. Her singing has both warmth of sound and delicacy of nuance.
[ترجمه ترگمان]آواز او هر دو گرم و لطیف است
[ترجمه گوگل]آواز او هر دو گرما از صدا و ظرافت خالص است
12. She handled the situation with great sensitivity and delicacy.
[ترجمه ترگمان]او این وضعیت را با حساسیت و احتیاط بسیار خوب اداره می کرد
[ترجمه گوگل]او وضعیت را با حساسیت و ظرافت عالی مدیریت کرد
13. Smoked herring is a local delicacy.
[ترجمه ترگمان]دود ماهی دودی یک غذای محلی است
[ترجمه گوگل]شاه ماهی دودی یک ظرافت محلی است
14. Both countries are behaving with rare delicacy.
[ترجمه ترگمان]هر دو کشور با ظرافت خاصی رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]هر دو کشور با ظرافت نادر رفتار می کنند
15. The man felt a delicacy about balancing between his mother and his wife.
[ترجمه ترگمان]مرد احساس کرد که بین مادرش و همسرش تعادلش را حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]این مرد ظرافت در مورد تعادل بین مادر و همسرش احساس کرد
16. Fresh sea bass is a great delicacy.
[ترجمه ترگمان]یک ماهی خاردار تازه یک ظرافت فوق العاده است
[ترجمه گوگل]تازه دریای باس یک ظرافت عالی است