کلمه جو
صفحه اصلی

deign


معنی : تمکین کردن، لطفا پذیرفتن
معانی دیگر : بزرگواری کردن، منت گذاردن، لطف کردن، خود را کوچک کردن، سر به سر پایین تر از خود گذاشتن

انگلیسی به فارسی

از روی لطف پذیرفتن، تمکین کردن


بیرون رفتن، تمکین کردن، لطفا پذیرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: deigns, deigning, deigned
• : تعریف: to consider some act to be appropriate or in keeping with one's dignity; condescend.
مترادف: condescend, stoop

- She did not deign to respond to the impolite questions.
[ترجمه دکتر نوری] او جواب دادن به چنین سوالات زشتی را کسر شان می دونست
[ترجمه ترگمان] او برای پاسخ دادن به سوالات بی نزاکت جواب نداد
[ترجمه گوگل] او برای پاسخ به سوالات ناخوشایند نمی رفت
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to condescend to offer or accept.
مشابه: vouchsafe

- He deigned no further discussion of price.
[ترجمه ترگمان] او به هیچ قیمت حاضر نشد درباره قیمت صحبت کند
[ترجمه گوگل] او در مورد قیمت بیشتر بحث نکرد

• condescend, lower oneself
if you deign to do something, you do it even though you think you are too important to do it; a formal word.

مترادف و متضاد

تمکین کردن (فعل)
obey, condescend, deign

لطفا پذیرفتن (فعل)
deign

lower oneself


Synonyms: condescend, consent, deem worthy, patronize, see fit, stoop, think fit, vouchsafe


Antonyms: be proud, hold head high


جملات نمونه

1. i didn't deign to answer
جواب دادن را مادون شان خود دانستم.

2. She would not deign to speak to us.
[ترجمه ترگمان]حاضر نبود با ما حرف بزند
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد با ما صحبت کند

3. He did not deign to reply.
[ترجمه ترگمان]او جوابی برای جواب دادن نداشت
[ترجمه گوگل]او پاسخ نمی داد

4. Travis called after her, but she didn't deign to answer.
[ترجمه ترگمان]تراو یس بعد از او تماس گرفت اما جوابی نداد
[ترجمه گوگل]تراویس پس از او فراخوانده شد، اما او پاسخ نمی داد

5. He doesn't deign to talk to unimportant people like me.
[ترجمه ترگمان]او حق ندارد با آدم های بی اهمیت مثل من حرف بزند
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد با افراد بی اهمیت مانند من صحبت کند

6. I would not deign to comment on such behaviour.
[ترجمه ترگمان]من حاضر نیستم درباره چنین رفتاری اظهار نظر کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به چنین رفتارهایی توضیح دهم

7. Then, perhaps, the finicky felines will deign to dip their tongues into the clean water you offer them.
[ترجمه ترگمان]در این صورت، شاید این گربه های finicky به آب پاکی که به آن ها عرضه می کنید، بروند
[ترجمه گوگل]پس شاید شاخه های نابغه از بین بروند تا زبانشان را به آب پاکی که برای آنها پیشنهاد می کنید فرو کنید

8. It had taken this long for her to deign to notice me.
[ترجمه ترگمان]خیلی طول کشید تا به من توجه کند
[ترجمه گوگل]این طولانی شده بود که او به من مراجعه کند

9. Paige didn't deign to answer.
[ترجمه ترگمان]پیج میلی به جواب دادن نداشت
[ترجمه گوگل]پیج نمیدانست پاسخ دهد

10. In system deign, debugging for the design becomes increasingly difficult and designers want more efficient and high-performance verification and debugging solutions.
[ترجمه ترگمان]در طراحی سیستم، اشکال زدایی برای طراحی به طور فزاینده ای دشوار می شود و طراحان خواهان تایید کارایی و راه حل های debugging کارایی بالا و کارایی بالا هستند
[ترجمه گوگل]در سیستم دینامیک، اشکال زدایی برای طراحی به طور فزاینده ای دشوار می شود و طراحان می خواهند راه حل های تأیید صحت و اشکال زدایی کارآمد و با کارایی بالا را رعایت کنند

11. At times he might even deign to speak to them.
[ترجمه ترگمان]گاهی ممکن بود حتی خود را راضی کند که با آن ها صحبت کند
[ترجمه گوگل]در حقیقت او حتی ممکن است با آنها صحبت کند

12. Special deign is the maze - design subassembly to prevent leakage of circumfluence.
[ترجمه ترگمان]deign خاص، مونتاژ فرعی طرح maze برای جلوگیری از نشت of است
[ترجمه گوگل]طراحی ویژه مازندران - طراحی مونتاژ برای جلوگیری از نشت از circumfluence

13. On this basis, it presents the improved deign formula of dewatering. Applying this formula, it can make the well point dewatering design more rational, convenient and speedy.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، فرمول deign اصلاح شده of ارائه می شود با استفاده از این فرمول، می توان نکته مناسب را به طراحی منطقی، مناسب و سریع اختصاص داد
[ترجمه گوگل]بر این اساس، فرمول اصلاح شده از آب آشامیدنی را ارائه می دهد با استفاده از این فرمول، می توان طراحی دقیق آب آشامیدنی را منطقی، راحت و سریع انجام داد

14. The lady did not so much as deign a glance at the boy.
[ترجمه ترگمان]خانم نگاهی به این پسر انداخت
[ترجمه گوگل]خانم به اندازه ی یک نگاهی به پسر ندید

15. Special deign is the maze - design subassembly to prevent leakage.
[ترجمه ترگمان]طراحی خاص، مونتاژ فرعی طراحی maze برای جلوگیری از نشت است
[ترجمه گوگل]طراحی ویژه مازندران طراحی زیر مجموعه برای جلوگیری از نشت است

The ambassador deigned to shake my hand.

سفیر کبیر با دست دادن با من، بر من منت گذاشت.


I didn't deign to answer.

جواب دادن را مادون شان خود دانستم.


پیشنهاد کاربران

انجام کاری که خودت دوست نداری

دِین واژه فارسی است و deign برگرفته شده از فارسی است!

معنی: قرض، وام، بدهی - بزرگواری، لطف، بخشندگی، دست و دل بازی، بزرگ دستی!

Deign ( verb ) = لطف کردن، محبت کردن

مثال:
If she deigns to reply to my letter, I'll be extremely surprised.
اگر او محبت کند و به نامه ام پاسخ دهد خیلی سورپرایز خواهم شد.


کلمات دیگر: