کلمه جو
صفحه اصلی

darned


معنی : گیج، سر در گم
معانی دیگر : رفوکردن، لعنتی، فحش

انگلیسی به فارسی

انعطاف پذیر، سر در گم، گیج


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) damned or cursed in a mild way; darn.

- Those darned squirrels keep eating the food I put out for the birds.
[ترجمه ترگمان] سنجاب ها غذایی را که برای پرنده ها کنار گذاشته اند حفظ می کنند
[ترجمه گوگل] این سنجاب ها به خوردن غذای من برای پرندگان ادامه می دهند
قید ( adverb )
• : تعریف: (informal) to a great degree; extremely; very; darn.

• damned, cursed; irritating, annoying; to hell with it!, damn!

مترادف و متضاد

گیج (صفت)
astray, absentminded, wacky, light-headed, distrait, dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, darned, giddy, stupid, slaphappy, muddle-headed, mazy, deuced, muzzy, hare-brained, plumbous, swimming

سر در گم (صفت)
confounded, damned, amazed, bewildered, darned

جملات نمونه

1. where did you put that darned book?
آن کتاب لعنتی را کجا گذاشتی ؟

2. My socks have been darned again and again.
[ترجمه ترگمان]جوراب هام دوباره وصله پینه کردن
[ترجمه گوگل]جوراب های من دوباره و دوباره دوباره پر شده است

3. Well, I'll be darned! They knew about it all the time!
[ترجمه ترگمان]خوب، لعنت به من همیشه از این موضوع خبر داشتند!
[ترجمه گوگل]خب، من داریوش خواهم شد! آنها تمام وقت آن را می دانستند!

4. Did they really? I'll be darned!
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ لعنت به من!
[ترجمه گوگل]آیا واقعا؟ من دمیده خواهم شد

5. You're all going to have to work a darned sight harder.
[ترجمه ترگمان]تو باید بیشتر از این بیشتر کار کنی
[ترجمه گوگل]شما همه را مجبور به کار دشوار است

6. It was a darned good movie.
[ترجمه ترگمان] یه فیلم خیلی خوب بود
[ترجمه گوگل]این فیلم خوبی بود

7. Her cardigan had been darned at the elbows.
[ترجمه ترگمان]ژاکت پشمی او روی آرنج هایش وصله شده بود
[ترجمه گوگل]کیر ژاکت او در آرنج بود

8. Aunt Emilie darned old socks.
[ترجمه ترگمان] خاله \"Emilie\" جوراب کهنه وصله
[ترجمه گوگل]عمه امیلی جوراب های قدیمی را می پوشاند

9. We were a darned sight better than them.
[ترجمه ترگمان]ما خیلی بهتر از آن ها بودیم
[ترجمه گوگل]ما بهتر از آنها دیدیم

10. Well, I'll be darned!
[ترجمه ترگمان]خوب، لعنت به من
[ترجمه گوگل]خب، من داریوش خواهم شد!

11. He saw now that they only wanted the darned things for analysis.
[ترجمه ترگمان]حالا متوجه شده بود که آن ها فقط چیزهایی را می خواهند که برای تجزیه و تحلیل پیدا کنند
[ترجمه گوگل]او اکنون می بیند که فقط می خواهند همه چیز را برای تجزیه و تحلیل به کار برند

12. Darned mosquito. It keeps flying around me.
[ترجمه ترگمان]یه پشه بهم داده بود همش دور من پرواز می کنه
[ترجمه گوگل]پشه داری این پرواز در اطراف من نگه می دارد

13. That's a darned good idea!
[ترجمه ترگمان]فکر خوبی است!
[ترجمه گوگل]این یک ایده خوبی است

14. Darned nodded reluctantly and left the room.
[ترجمه ترگمان]Darned با اکراه سرش را تکان داد و از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]انعام به طور ناگهانی نوازش کرد و اتاق را ترک کرد

15. Mari refolded the darned pullover and socks.
[ترجمه ترگمان]ماری رفو و جوراب وصله شده را تا کرد
[ترجمه گوگل]ماری پیراهن پیراهن و جوراب را عوض کرد


کلمات دیگر: