1. The troops were severely debilitated by hunger and disease.
[ترجمه ناهید ظهیری] گرسنگی و بیماری به شدت سربازان را ناتوان کرده بود.
[ترجمه ترگمان]سربازان براثر گرسنگی و بیماری بشدت ضعیف شده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان به شدت از طریق گرسنگی و بیماری از بین رفته بودند
2. Stewart took over yesterday when Russell was debilitated by a stomach virus.
[ترجمه ترگمان]استوارت دیروز هنگامی که راسل در حال ضعیف شدن توسط یک ویروس معده بود، این کار را انجام داد
[ترجمه گوگل]استوارت دیروز زمانی که راسل توسط یک ویروس معده فرو ریخت، بیش از پیش برداشته شد
3. Parkinson's disease is a debilitating and incurable disease of the nervous system.
[ترجمه ترگمان]بیماری پارکینسون یک بیماری مهلک و غیرقابل درمان سیستم عصبی است
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون یک بیماری ناتوان کننده و غیر قابل درمان سیستم عصبی است
4. She has been debilitated by dysentery.
[ترجمه ترگمان]اسهال خونی او را گرفته بود
[ترجمه گوگل]او دچار دیسنتری شده است
5. The siege of pneumonia debilitated him completely.
[ترجمه ترگمان]محاصره سینه پهلو کاملا به او هجوم آورده بود
[ترجمه گوگل]محاصره پنومونی او را کاملا از بین برد
6. He was hoping for a cure from his debilitating illness.
[ترجمه ترگمان]اون امیدوار بود که درمان بیماری debilitating رو درمان کنه
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که از بیماری او ناراحت شود
7. Progress has been debilitated by a refusal to share ideas.
[ترجمه ترگمان]ترقی با امتناع از تقسیم عقاید، ضعیف شده است
[ترجمه گوگل]پیشرفت توسط امتناع از به اشتراک گذاشتن ایده ها خسته شده است
8. The economy is now strengthening after a long and debilitating recession.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در حال حاضر بعد از رکود اقتصادی و طولانی مدت، تقویت می شود
[ترجمه گوگل]اقتصاد پس از رکود طولانی و تضعیف کننده تقویت می شود
9. Prolonged strike action debilitated the industry.
[ترجمه ترگمان]اقدام ضربتی Prolonged این صنعت را ضعیف کرد
[ترجمه گوگل]اقدامات اعتصاب طولانی مدت صنعت را نابود کرد
10. Huge debts are debilitating their economy.
[ترجمه ترگمان]بدهی های زیاد اقتصاد آن ها را تضعیف می کند
[ترجمه گوگل]بدهی های بزرگ اقتصادشان را نابود می کند
11. She found the heat debilitating.
[ترجمه ترگمان] اون the debilitating رو پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او تشنه حرارت شد
12. Occasionally a patient is so debilitated that he must be fed intravenously.
[ترجمه ترگمان]گاهی یک بیمار خیلی ضعیف شده است که باید به صورت داخل وریدی تغذیه شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک بیمار خیلی ضعیف است که باید به صورت داخل وریدی تغذیه شود
13. Meanwhile, thanks to a series of startling medical breakthroughs, his father was recovering from his debilitating strokes.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، به لطف مجموعه ای از پیشرفت های شگفت انگیز پزشکی، پدرش در حال بهبودی از دست strokes debilitating بود
[ترجمه گوگل]در همین حال، به لطف مجموعه ای از پیشرفت های پزشکی شگفت آور، پدرش از سکته های ناتوان کننده او بهبود می یابد
14. His greatest strength-the manifest affection and trust of the voters-was also his most debilitating weakness.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین قدرت او - احساسات آشکار و اعتماد رای دهندگان - هم most ضعف او بود
[ترجمه گوگل]بزرگترین قدرت او - مظاهر ظاهری و اعتماد رای دهندگان - نیز ضعف وخیم ترین او بود