کلمه جو
صفحه اصلی

canvass


معنی : نقاشی، کرباس، پرده نقاشی، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن
معانی دیگر : (برای همه پرسی یا جلب آرای مردم و غیره) خانه به خانه رفتن، تبلیغ انتخاباتی کردن، زمینه یابی کردن، همه پرسی، پیش بینی نتیجه ی انتخابات، (قدیمی - برای شوخی یا تنبیه) در پارچه ی کرباس گذاشتن (در حالی که چندین نفر چهار طرف آن را گرفته اند) و به بالا و پایین انداختن، بررسی کردن (به ویژه بررسی تعرفه های انتخاباتی و آرای صندوق انتخابات)، دقیقا مورد بحث و حلاجی قرار دادن، n : canvas : برای جمع اوری اراءفعالیت کردن

انگلیسی به فارسی

طوطی، پرده نقاشی، نقاشی، کرباس، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن


( canvas =) برای جمع‌آوری آرا فعالیت کردن، الک یا غربال کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: canvasses, canvassing, canvassed
(1) تعریف: to seek votes, contributions, or sales from (a group or a district).
مترادف: drum up, seek, solicit
مشابه: ask, petition, request, urge

- Both candidates are canvassing the voters throughout the district.
[ترجمه ترگمان] هر دو نامزد در سراسر منطقه رای دهندگان را تبلیغ می کنند
[ترجمه گوگل] هر دو نامزدی رأی دهندگان را در سراسر منطقه می بینند

(2) تعریف: to conduct a survey of; poll.
مترادف: poll
مشابه: analyze, examine, investigate, research, survey

- We're canvassing the neighborhood to get public opinion on the proposed highway project.
[ترجمه ترگمان] ما منطقه را بررسی می کنیم تا نظر عمومی درباره پروژه بزرگراه پیشنهادی را جلب کنیم
[ترجمه گوگل] ما محله را برای بررسی افکار عمومی در مورد پروژه بزرگراه پیشنهاد می کنیم

(3) تعریف: to discuss or debate (an issue, question, or the like) thoroughly.
مشابه: argue, con, debate, discuss, examine, explore, inspect, scrutinize, study

- We've canvassed the issue and have come to a decision.
[ترجمه ترگمان] موضوع را بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم
[ترجمه گوگل] ما مسئله را حل کرده ایم و تصمیم گرفته ایم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to solicit votes, information, opinions, or contributions.
مترادف: solicit
مشابه: campaign, electioneer

(2) تعریف: to examine or discuss thoroughly.
مترادف: deliberate
مشابه: debate, discourse, inquire, research
اسم ( noun )
مشتقات: canvasser (n.)
(1) تعریف: a solicitation of votes, information, or contributions.
مترادف: solicitation
مشابه: campaign, invitation, petition, poll, request

(2) تعریف: a survey or poll.
مترادف: poll, survey
مشابه: tally

(3) تعریف: a close examination or detailed discussion.
مترادف: analysis, deliberation, discussion, evaluation, examination, exploration, study
مشابه: inquiry, inspection, investigation, scrutiny

• examination, careful inspection; solicitation of votes or opinions; discussion, debate
examine, scrutinize; discuss; solicit votes or opinions
if you canvass for a particular person or political party, you try to persuade people to vote for them.
if you canvass opinion, you find out how people feel about something.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کرباس - پارچه کتانی یا پنبه ای- پارچه بوم نقاشی

مترادف و متضاد

نقاشی (اسم)
arras, painting, canvas, portrait, canvass

کرباس (اسم)
canvas, canvass, burlap, toile, sackcloth

پرده نقاشی (اسم)
canvas, canvass, tableau

پارچه مخصوص نقاشی (اسم)
canvas, canvass

کف رینگ بوکس یا کشتی (اسم)
canvas, canvass

الک یا غربال کردن (فعل)
canvas, canvass

برای جمعاوری اراء فعالیت کردن (فعل)
canvas, canvass

poll; discuss issues


Synonyms: agitate, analyze, apply, argue, campaign, check, check over, consult, debate, dispute, electioneer, examine, inspect, investigate, review, run, scan, scrutinize, sift, solicit, study, survey, ventilate


جملات نمونه

1. this was the fullest house-to-house canvass i have ever seen
این کاملترین همه پرسی خانه به خانه ای بود که من تا کنون دیده ام.

2. The party needs to canvass the uncommitted voters.
[ترجمه ترگمان]حزب باید رای دهندگان uncommitted را محکوم کند
[ترجمه گوگل]حزب نیاز به رأی دهندگان غیرقانونی دارد

3. A committee was set up to canvass the city's educational options .
[ترجمه ترگمان]کمیته ای تشکیل شد تا گزینه های آموزشی شهر را پوشش دهد
[ترجمه گوگل]یک کمیته برای تنظیم گزینه های آموزشی شهر انتخاب شد

4. I canvass for the Democrats at election times.
[ترجمه ترگمان]من در زمان انتخابات به دنبال دموکرات ها می گشتم
[ترجمه گوگل]من برای دموکرات ها در دوران انتخابات می خوانم

5. Now the Bush administration says that a government canvass of laboratories has turned up more than 60 stem cell lines.
[ترجمه ترگمان]اکنون دولت بوش می گوید که یک canvass دولتی آزمایشگاه ها بیش از ۶۰ خط سلول بنیادی را به خود اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]اکنون دولت بوش می گوید که آزمایشگاه های دولتی بیش از 60 سلول بنیادی را به وجود آورده است

6. Will you please canvass your market ( buyers, customers, clients ) for orders.
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید بازار خود (خریداران، مشتریان، مشتریان)را برای سفارش تبلیغ کنید
[ترجمه گوگل]آیا شما می توانید بازار خود را (خریداران، مشتریان، مشتریان) را برای سفارشات تسویه کنید

7. The party decided to canvass for support of its new policy.
[ترجمه ترگمان]این حزب تصمیم گرفت تا از سیاست جدید خود حمایت کند
[ترجمه گوگل]حزب تصمیم گرفت تا برای حمایت از سیاست جدید خود تصمیم بگیرد

8. Your life is like a canvass where your activities are recorded.
[ترجمه ترگمان]زندگی شما مانند a است که در آن فعالیت های شما ثبت می شوند
[ترجمه گوگل]زندگی شما مانند یک خزنده است که فعالیت های شما ثبت می شود

9. We are canvass, canvassing for the Republican candidate.
[ترجمه ترگمان]ما بررسی می کنیم، جستجوی کاندیدای جمهوری خواهان رو داریم
[ترجمه گوگل]ما در حال تهیه و تدوین کاندیدای جمهوری خواه هستیم

10. The Labour candidate will canvass the constituency next month.
[ترجمه ترگمان]نامزد حزب کارگر در ماه آینده از حوزه انتخاباتی حمایت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کاندیدای ریاست جمهوری ماه آینده در حوزه انتخاباتی شرکت خواهد کرد

11. Cabinet ministers had been asked to canvass opinion from their junior assistants.
[ترجمه ترگمان]وزیران کابینه درخواست کرده بودند که عقیده خود را از دستیار junior جویا شوند
[ترجمه گوگل]از وزراء کابینه خواسته شده است تا نظرات خود را از دستیاران جوان خود بخوانند

12. I wil canvass the floors before I start painting the walls.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه دیوارها را نقاشی کنم، کف اتاق ها را جستجو می کنم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه من شروع به نقاشی دیوارها کنم، طبقه را می بینم

13. He visited Spain to canvass Spanish opinion.
[ترجمه ترگمان]او از اسپانیا دیدن کرد تا نظر اسپانیایی را canvass کند
[ترجمه گوگل]او از اسپانیا برای دیدار از نظر اسپانیایی بازدید کرد

14. The barber was tinkling the metal to canvass for business.
[ترجمه ترگمان]سلمانی از فلز استفاده می کرد و دنبال کار می گشت
[ترجمه گوگل]آرایشگر به دنبال فلزی برای کسب و کار بود

I was canvassing in Jam street.

من در خیابان جم تبلیغ انتخاباتی می‌کردم.


They were canvassing for Dr. Kamali.

آنها به نفع دکتر کمالی فعالیت انتخاباتی می‌کردند.


This was the fullest house-to-house canvass I have ever seen.

این کامل‌ترین همه‌پرسی خانه به خانه‌ای بود که من تاکنون دیده‌ام.


پیشنهاد کاربران

نظرخواهی کردن از

پرس و جو برای کسب اطلاعات
Police canvassed the neighborhood, but didn’t find any witnesses

برسی کردن ، ارزیابی کردن


کلمات دیگر: