کلمه جو
صفحه اصلی

capable


معنی : توانا، قابل، لایق، با استعداد، صلاحیت دار، ماهر، دانا، مولد علم، وابسته به علم، جوهردار
معانی دیگر : توانایی، قدرت، قابلیت، گنجایی، ظرفیت، گنجایش، جربزه، لیاقت، استعداد، عرضه، صلاحیت، قادر، کار آمد، وشکول، ( با of و to be) توانستن، قدرت داشتن، استعداد کاری را داشتن، واجد شرایط بودن، زبردست، با عرضه و با جربزه، آماده، مستعد، دارای امکان چیزی

انگلیسی به فارسی

توانا، قابل، لایق، بااستعداد، صلاحیت‌دار، مستعد


توانایی، توانا، قابل، لایق، ماهر، با استعداد، مولد علم، دانا، وابسته به علم، جوهردار، صلاحیت دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: capably (adv.)
(1) تعریف: having the ability to perform as required; competent.
مترادف: able, competent, effectual, good, qualified
متضاد: incapable, incompetent
مشابه: adept, apt, clever, effective, efficacious, ingenious, knowledgeable, on the ball, proficient, resourceful, skillful, smart

- She is a highly capable teacher who accomplishes a great deal with her students.
[ترجمه ترگمان] او یک معلم بسیار توانا است که با دانش آموزان خود معامله بزرگی انجام می دهد
[ترجمه گوگل] او یک معلم بسیار توانمند است که با دانشجویان خود مقابله زیادی می کند

(2) تعریف: having the mental or physical ability to accomplish a particular thing (usually followed by "of").
مترادف: able
متضاد: incapable
مشابه: susceptible

- She is capable of great success if she puts her mind to it.
[ترجمه سایه] او لیاقت رسیدن به موفقیت را دارد اگر برروی آن تمرکز کند.
[ترجمه ترگمان] اگر دلش بخواهد می تواند موفق به موفقیت بزرگی بشود
[ترجمه گوگل] اگر او ذهنش را به آن می اندازد، موفق خواهد شد
- Two weeks after surgery, I was capable of standing by myself.
[ترجمه ترگمان] دو هفته بعد از عمل من قادر بودم تنها وایسم
[ترجمه گوگل] دو هفته بعد از جراحی، من توانستم با خودم ایستادم

(3) تعریف: having the psychological makeup that allows a particular emotion or the carrying out of particular act (usu. fol. by of).
مشابه: open, receptive, subject, susceptible

- We couldn't believe he was capable of murder.
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانستیم باور کنیم که او قادر به قتل است
[ترجمه گوگل] ما نمی توانستیم باور کنیم او قادر به قتل است
- She did not know she was capable of falling in love again.
[ترجمه ترگمان] نمی دانست که دیگر قادر به عاشق شدن است
[ترجمه گوگل] او نمی دانست که او توانست عاشق دوباره عشق شود

• skilled, able, proficient
if you are capable of doing something, you are able to do it.
someone who is capable has the ability to do something well.

مترادف و متضاد

able to perform


Antonyms: impotent, incapable, incompetent, inept, unable, unskilled, unskillful


Synonyms: able, accomplished, adapted, adept, adequate, apt, au fait, clever, competent, dynamite, efficient, experienced, fireball, fitted, gifted, good, green thumb, has what it takes, having know-how, having the goods, having the right stuff, intelligent, knowing the ropes, knowing the score, like a one-man band, like a pistol, masterly, old hand, old-timer, on the ball, proficient, proper, qualified, skillful, suited, talented, there, up, up to it, up to snuff, up to speed, veteran


توانا (صفت)
able, mighty, capable, puissant, authoritative

قابل (صفت)
able, capable, good, qualified, apt, thorough-paced

لایق (صفت)
able, capable, worthy, competent, adequate

با استعداد (صفت)
able, capable, brilliant, clever

صلاحیت دار (صفت)
able, capable, adequate, sufficient

ماهر (صفت)
capable, slick, great, handy, understanding, industrious, cunning, adept, skilled, expert, skillful, proficient, skilful, dexterous, adroit, deft, dextrous, light-footed, light-handed, ingenious, workmanlike, workmanly, natty, sciential, wieldy

دانا (صفت)
capable, wise, sage, learned, lettered, spry, astute, knowing, sagacious, sapient

مولد علم (صفت)
capable, sciential

وابسته به علم (صفت)
capable, scientific

جوهردار (صفت)
capable

جملات نمونه

1. a capable teacher
معلمی لایق

2. guns capable of spitting heavy flak at missiles
توپ هایی که قادرند گلوله های سنگین به سوی موشک ها بیاندازند

3. an order capable of execution
دستور قابل اجرا

4. he is capable of telling a lie
از او بر می آید که دروغ بگوید.

5. humans are capable of thought
انسان ها قادر به تفکر هستند.

6. he is not capable of this
این کار از او بر نمی آید.

7. he was not capable of killing the president
او توانایی کشتن رییس جمهور را نداشت.

8. the poison was capable of killing an elephant in five minutes
زهر می توانست در پنج دقیقه فیلی را بکشد.

9. the sentence is capable of being misinterpreted
امکان دارد که این جمله سو تعبیر شود.

10. these computers are capable of sound and shape discrimination
این کامپیوترها قادر به شناختن فرق بین صدا و شکل می باشند.

11. the city was not capable of withstanding a prolonged siege
شهر قادر نبود که یک محاصره ی طولانی را تحمل کند.

12. Is the claim capable of proof?
[ترجمه ترگمان]ادعا می تونه اثبات کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا ادعا میتواند اثبات کند؟

13. Are you capable of climbing that tree?
[ترجمه ترگمان]تو توانایی بالا رفتن از اون درخت رو داری؟
[ترجمه گوگل]آیا شما قادر به بالا رفتن از آن درخت هستید؟

14. These new bullets are capable of inflicting massive injuries.
[ترجمه ترگمان]این گلوله های جدید قادر به وارد کردن آسیب های جدی هستند
[ترجمه گوگل]این گلوله های جدید قادر به ایجاد صدمات عظیم هستند

15. I'm perfectly capable of doing it myself, thank you.
[ترجمه ترگمان]من کاملا توانایی انجام این کار را دارم، متشکرم
[ترجمه گوگل]من کاملا قادر به انجام این کار خودم هستم، متشکرم

16. Love is the thing that we're capable of perceiving that transcends dimensions of time and space.
[ترجمه ترگمان]عشق چیزی است که ما قادر به درک آن هستیم که فراتر از ابعاد زمان و مکان است
[ترجمه گوگل]عشق چیزی است که ما قادر به درک آن هستیم که از ابعاد زمان و فضا عبور می کند

17. They built a robot capable of understanding spoken commands.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک روبات ساختند که قادر به درک دستورها گفتاری بود
[ترجمه گوگل]آنها یک روبات قادر به درک دستورات سخن گفته اند

18. He appeared hardly capable of conducting a coherent conversation.
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانست با او صحبت کند
[ترجمه گوگل]او ظاهرا توانایی مکالمه منسجم را داشت

19. The engineer is capable of handling the problem.
[ترجمه ترگمان]مهندس قادر به رسیدگی به این مشکل است
[ترجمه گوگل]مهندس قادر به حل مشکل است

He was not capable of killing the president.

او توانایی کشتن رئیس‌جمهور را نداشت.


The poison was capable of killing an elephant in five minutes.

زهر می‌توانست در پنج دقیقه فیلی را بکشد.


He is capable of telling a lie.

از او بر می‌آید که دروغ بگوید.


He is not capable of this.

این کار از او بر نمی‌آید.


a capable teacher

معلمی لایق


He performed his duties most capably.

او وظایف خود را با کمال لیاقت انجام داد.


The sentence is capable of being misinterpreted.

امکان دارد که این جمله سو تعبیر شود.


an order capable of execution

دستور قابل اجرا


پیشنهاد کاربران

سازگار ( مهندسی عمران )

واژه ی انگلیسی و فرانسوی capable با واژه " قابل " و " قابلیت "فارسی سنجیدنی است .
این واژه در زبان سوئدی kapabel , در عربی قادر , آمده است.

اصیل. مانند ( capable product ) ، محصول اصیل

توانمند

قادر

توانا

صلاحیتدار

مسول

1 ) داشتن توانایی، تناسب اندام یا کیفیت لازم برای انجام یک کار مشخص یا دستیابی به آن.
"I'm quite capable of taking care of myself"
"من کاملا قادر به مراقبت از خودم هستم"

2 ) داشتن ذهن باز یا پذیرشگر برای هر چیزی
"the strange events are capable of rational explanation"
"حوادث عجیب و غریب می توانند توضیح منطقی داشته باشند"

3 ) قادر به رسیدن به طور موثر به هر آنچه باید انجام دهد؛ صالح صلاحیت دار
"she looked enthusiastic and capable"
"او مشتاق ( علاقمند ) و توانا ( مستعد ) هست"

لایق

توانا، قادر

توانا و قادر برای انجام کاری ( adj )

استعداد ، توانا، موثر، واجد شرایط بود ، خوب، اندازه

استعداد، توانا، واجد شرایط، خوب، موثر، کاربرد خوب

توانا و لایق

1توانا
2 be capable of. . ing/sth توانایی انجام کار بخصوصی را داشتن


کلمات دیگر: