1. barefooted children were playing in the gutter
بچه های پا برهنه در جوی بازی می کردند.
2. Some dozen barefooted urchins ganged in from the riverside.
[ترجمه ترگمان]ده دوازده شیطان پابرهنه در کنار رودخانه به ما حمله کردند
[ترجمه گوگل]ده ها جوجه تیغی پا برهنه از کنار رودخانه جمع شدند
3. Sainsbury's sponsored the grape-treading stage and Faith gave a bare-footed demonstration before the Prince.
[ترجمه ترگمان]Sainsbury از روی صحنه grape پشتیبانی کرد و ایمان یک تظاهرات با پا برهنه در برابر ولیعهد داد
[ترجمه گوگل]Sainsbury #39 ؛ مرحله انگور پاشی را حمایت مالی کرد و Faith یک تظاهرات با پای برهنه قبل از شاهزاده برگزار کرد
4. And now, Mavis stood barefooted on the beach, looking at the moody grey sea in the dawn light.
[ترجمه ترگمان]می ویس پا برهنه در کنار ساحل ایستاده بود و در روشنایی سپیده دم به دریای خاکستری مودی نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]و حالا ، ماویس با پای برهنه در ساحل ایستاد و به دریای خاکستری بی روح در نور سپیده دم نگاه کرد
5. It was already warm and he worked barefooted and stripped to the waist.
[ترجمه ترگمان]قبلا گرم بود و او پابرهنه کار می کرد و تا کمر برهنه بود
[ترجمه گوگل]هوا گرم بود و او پابرهنه کار کرد و تا کمر برهنه شد
6. Some of them were barefooted in this cold weather.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها در این هوای سرد پابرهنه بودند
[ترجمه گوگل]برخی از آنها در این هوای سرد پا برهنه بودند
7. And she enjoys walking barefooted on the grass.
[ترجمه ترگمان]و از راه رفتن با پاهای برهنه روی علف ها لذت می برد
[ترجمه گوگل]و او از راه رفتن با پای برهنه روی چمن لذت می برد
8. Bob would not go to town barefooted if he had all his marbles.
[ترجمه ترگمان]باب اگر همه تیله ها را داشته باشد، باب پابرهنه به شهر نمی رود
[ترجمه گوگل]اگر همه سنگ مرمرهایش را داشت باب پا برهنه به شهر نمی رفت
9. He dashed into my room, hatless, barefooted, and out of breath.
[ترجمه ترگمان]به سرعت وارد اتاق من شد، بدون کلاه، پابرهنه، و از نفس افتاده بود
[ترجمه گوگل]او بدون کلاه ، پابرهنه و نفس نفس افتاد به اتاقم
10. Then at the thought of Ashley barefooted, Scarlett could have cried.
[ترجمه ترگمان]آن وقت به یاد اشلی می افتاد، اسکارلت فریاد می زد:
[ترجمه گوگل]سپس در فکر اشلی پابرهنه ، اسکارلت می توانست گریه کند
11. You may not drive barefooted.
[ترجمه ترگمان]تو ممکن است پابرهنه رانندگی کنی
[ترجمه گوگل]ممکن است پابرهنه رانندگی نکنید
12. To see a starvIng man eating lobster salad and drinking Rhine wine, barefooted and in tatters, was curious.
[ترجمه ترگمان]دیدن یک مرد ناشناس که سالاد خرچنگ می خورد و شراب راین، پابرهنه و پاره پاره، کنجکاو بود
[ترجمه گوگل]دیدن یک مرد ستاره دار در حال خوردن سالاد خرچنگ دریایی و نوشیدن شراب راین ، پا برهنه و پاره پاره ، کنجکاو بود
13. Away from it toddled coveys of wondering, tangle - haired, barefooted, unwashed children.
[ترجمه ترگمان]دور از آن، پاهای برهنه و موهای درهم گره دار، بچه های ژولیده و سربه زیر، دور از آن بودند
[ترجمه گوگل]دور از آن بچه های عجیب و غریب شگفت انگیز ، کودکان مو ، پابرهنه و شسته نشده درهم و برهم
14. He wore overalls and a torn shirt, and was barefooted.
[ترجمه ترگمان]روپوش و پیراهن پاره پوشیده بود و پابرهنه بود
[ترجمه گوگل]او لباس عمومی و پیراهن پاره ای بر تن داشت و پابرهنه بود