1. By 750 the time had come for the caliphate itself to be transformed and for the Umayyad regime to be dislodged.
[ترجمه ترگمان]تا ۷۵۰ زمانی فرا رسیده بود که خود خلافت تغییر شکل داده شود و به جای آن می توان از آن استفاده کرد
[ترجمه گوگل]به 750 سال زمان می برد تا خلافت خود را تغییر دهد و برای رژیم امویان تخریب شود
2. Although he did not create the caliphate he dreamed of, one of his main declared aims was to draw America into “bleeding wars” in the Muslim lands, and in this he most cruelly succeeded.
[ترجمه ترگمان]اگرچه او خلیفه گری را ایجاد نکرد، یکی از اهداف اصلی اش این بود که آمریکا را به \"جنگ های خونین\" در سرزمین های مسلمان بکشاند، و در این مورد او به طور بی رحمانه موفق شد
[ترجمه گوگل]اگرچه خلافت روحانی را که او رویای آن را ایجاد نکرده بود، یکی از اهداف اصلی خود اعلام کرد که آمریکا در جنگهای خونین در سرزمین های مسلمان آمریکا را قربانی کند و در این میان او به سختی موفق شد
3. It was the center of the orthodox caliphate until 66 when the Umayyad caliphate, ruling from Damascus, took over.
[ترجمه ترگمان]این مرکز تا سال ۶۶ مرکز خلافت اسلامی بود، تا زمانی که خلیفه اموی، که از دمشق حاکم بود، به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این مرکز خلافت ارتدوکس تا سال 66 زمانی بود که خلافت امویان، حاکم از دمشق، به تصویب رسید
4. He abolished the caliphate and gutted the country’s legal system, instituting a strict separation of church and state.
[ترجمه ترگمان]او خلافت را منحل کرد و نظام حقوقی کشور را ویران کرد و یک جدایی شدید از کلیسا و دولت را نهادینه کرد
[ترجمه گوگل]او خلافت را لغو کرد و نظام حقوقی کشور را به راه انداخت و جدایی جدی کلیسا و دولت برقرار کرد
5. But for the moment they'll settle for a caliphate in the Islamic parts of Southeast Asia – Indonesia, Singapore, Malaysia, Southern Thailand and the Southern Philippines.
[ترجمه ترگمان]اما برای لحظه ای در بخش های اسلامی جنوب شرقی آسیا - اندونزی، سنگاپور، مالزی، جنوب تایلند و فیلیپین جنوبی ساکن خواهند شد
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر آنها برای یک خلافت در بخش های اسلامی آسیای جنوب شرقی - اندونزی، سنگاپور، مالزی، جنوب تایلند و فیلیپین جنوبی - حل و فصل خواهند کرد
6. The fight for democracy, not a caliphate, has begun to redeem decades of lost honour and dignity.
[ترجمه ترگمان]مبارزه برای دموکراسی، نه یک خلیفه گری، شروع به از دست دادن افتخار و کرامت از دست رفته شده است
[ترجمه گوگل]مبارزه برای دموکراسی، نه یک خلافت، چندین دهه از افتخار و کرامت گمراه شده است
7. Emperor, Caliph, Pontiff, Pope Empire, Caliphate, Pontificate.
[ترجمه ترگمان]امپراطور، خلیفه، پاپ، پاپ، خلافت، Pontificate
[ترجمه گوگل]امپراتور، خلیفه، امپراتوری، پادشاهی، پادشاهی
8. The issue on which these tensions mainly centred was the succession to the caliphate.
[ترجمه ترگمان]مساله ای که این تنش ها عمدتا بر روی آن متمرکز بودند، جانشینی برای خلافت بود
[ترجمه گوگل]مسئلهیی که این تنشها عمدتا در مرکز قرار داشت، پیروزی خلافت بود
9. The way was now clear for the emergence of the Umayyad caliphate, with Damascus as its capital.
[ترجمه ترگمان]این راه هم اکنون برای ظهور خلافت خلیفه با دمشق به عنوان پایتخت آن روشن بود
[ترجمه گوگل]اکنون راهی برای ظهور خلافت امیایید، با دمشق به عنوان پایتخت آن، روشن شده است
10. Rodrigo and Motamid rapidly began to make inroads into the border territory separating the Caliphates of Saragossa and Lerida.
[ترجمه ترگمان]رودریگو و Motamid بسرعت شروع به تاخت و تاز در قلمرو مرزی کردند که the سارا گوس و Lerida را از هم جدا می کرد
[ترجمه گوگل]رودریگو و موتامید به سرعت در حال ورود به مرزهای مرزی اند که خلیفه های ساراگوسا و لیره را جدا می کنند
11. His vision, however impractical, of purging Islam and establishing a single Islamic caliphate appealed to Muslims disgusted by the venality of their own elites.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه او، با این حال غیر عملی، پاک سازی اسلام و تاسیس یک خلافت اسلامی، از ارتشا نخبگان خود بیزار بود
[ترجمه گوگل]چشم انداز او، با این حال غیر عملی، خالص سازی اسلام و ایجاد یک خلافت اسلامی تنها خواستار مسلمانانی شد که از نظر رهبری نخبگان خود ناراحت بودند
12. Fought somewhere, now precisely unknown, between Tours and Poitiers, an army of Franks and Burgundians under Charles Martel defeated the forces of the Umayyad Caliphate.
[ترجمه ترگمان]در جایی که در حال حاضر دقیقا ناشناخته بود، بین تور و پواتیه، ارتش فرانک و Burgundians تحت نظارت شاه Martel نیروهای خلیفه اموی را شکست داده بود
[ترجمه گوگل]جایی که در حال حاضر دقیقا ناشناخته است، بین تور و پوایتیر، ارتش فرانک ها و بورگوندی ها تحت چارلز مارتل شکست داد و نیروهای خلافت امویان را شکست داد
13. These were followed by the establishment of an “international” caliphate rule and eventually by a steep decline in Arab-Islamic power.
[ترجمه ترگمان]این موارد به دنبال ایجاد یک قانون \"بین المللی\" و در نهایت با کاهش شدید قدرت اسلامی - اسلامی دنبال شدند
[ترجمه گوگل]این ها پس از ایجاد یک حکومت خلافت 'بین المللی' و در نهایت با کاهش شدید قدرت عرب اسلامی بود