1. The writer's aim was to debunk the myth that had grown up around the actress.
[ترجمه ترگمان]هدف نویسنده این بود که این افسانه را که در اطراف این هنرپیشه بزرگ شده بود، از بین ببرد
[ترجمه گوگل]هدف نویسنده این بود که افسانه ای را که در اطراف بازیگر نقش آفرینی بود، برافروخت
2. His theories have been debunked by recent research.
[ترجمه امین] تحقیقات اخیر نظریه های وی را از اعتبار انداخته است.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات اخیر در مورد تئوری های او اثبات شده است
[ترجمه گوگل]نظریه های او توسط تحقیقات اخیر مورد آزمایش قرار گرفته است
3. Some advertising slogans should be debunked.
[ترجمه ترگمان]برخی از شعارهای تبلیغاتی باید اثبات شود
[ترجمه گوگل]برخی از شعارهای تبلیغاتی باید نابود شوند
4. Historian Michael Beschloss debunks a few myths.
[ترجمه ترگمان]Historian مایکل Beschloss چند افسانه را رد می کند
[ترجمه گوگل]مریخ مایکل Beschloss چند اسطوره را برمی انگیزد
5. His claims were later debunked by fellow academics.
[ترجمه ترگمان]ادعاهای او بعدا توسط دانشگاهیان هم کار اثبات شد
[ترجمه گوگل]ادعاهای او بعدها توسط آکادمی های همجنسگرایان مجبور شدند
6. The newspaper debunked the youth cult as the tool of a foreign government.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه در مورد پرستش جوانان به عنوان ابزار یک دولت خارجی تاکید کرد
[ترجمه گوگل]این روزنامه جوانان را به عنوان ابزار حکومت خارجی خلع سلاح کرد
7. In both poems, Leapor attempts to debunk unreal expectations of marriage.
[ترجمه ترگمان]در هر دو شعر، Leapor تلاش می کند تا انتظارات غیرواقعی ازدواج را برآورده کند
[ترجمه گوگل]در هر دو شعر، لئوپور تلاش می کند انتظارات غیر واقعی ازدواج را از بین ببرد
8. Hence, the spate of was-the-risk-exaggerated, debunking stories.
[ترجمه ترگمان]از این رو، طغیان بیش از حد، داستان های کوتاه و اغراق آمیز بود
[ترجمه گوگل]از این رو، طیف گسترده ای از داستان های غم انگیز، اغراق آمیز و ناراضی بود
9. Payton wants to debunk the myth that economics is a science.
[ترجمه ترگمان]Payton می خواهد این افسانه را باطل کند که اقتصاد علم است
[ترجمه گوگل]پایتون می خواهد افسانه ای را مبنی بر اینکه اقتصاد یک علم است، رد می کند
10. And it debunked and later destroyed the reputation of a great sea captain, a good friend of my father.
[ترجمه ترگمان]و بعدها شهرت یک ناخدای بزرگ دریایی، یکی از دوستان خوب پدرم را نابود کرد
[ترجمه گوگل]و آن را repunked و بعد از دست دادن اعتبار یک کاپیتان دریا بزرگ، دوست خوب پدر من
11. The study debunks the myth that men are better at math than women.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه این افسانه را که مردان در ریاضیات بهتر از زنان هستند را رد می کند
[ترجمه گوگل]این تحقیق اسطوره ای را نشان می دهد که مردان در ریاضی بهتر از زنان هستند
12. In her book she debunks a lot of the claims made by astrologers.
[ترجمه ترگمان]او در کتاب خود، مقدار زیادی از ادعاها را که توسط علمای احکام نجوم ساخته شده است، رد می کند
[ترجمه گوگل]در کتاب خود او بسیاری از ادعاهای ساخته شده توسط astrologers
13. Should debunk is new latitudinarian carry out the 3 hypocritical sexes that liberalize greatly and fabulosity .
[ترجمه ترگمان]آیا debunk جدید می تواند سه زن ریاکار و hypocritical را که به شدت و fabulosity آزاد هستند را از بین ببرد؟
[ترجمه گوگل]باید اختراع کننده جدیدی باشد که از 3 جنس ریاکاری است که به شدت آزاد و افسانه ای را انجام می دهند
14. Sequences of maps can also debunk misconceptions.
[ترجمه ترگمان]استفاده مجدد از نقشه نیز می تواند تصورات نادرست را به همراه داشته باشد
[ترجمه گوگل]توالی نقشه ها همچنین می توانند تصورات غلط را تخریب کنند