کلمه جو
صفحه اصلی

debunk


معنی : کم ارزش کردن، کسی را اگاه و هدایت کردن
معانی دیگر : (ادعاهای دروغین یا کاستی ها و غیره را) لودادن، رو کردن، پرده گشایی کردن، احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن

انگلیسی به فارسی

احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن، کسی را آگاه و هدایت کردن، کم‌ارزش کردن


دفع کردن، کم ارزش کردن، کسی را اگاه و هدایت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: debunks, debunking, debunked
مشتقات: debunker (n.)
• : تعریف: to expose or ridicule the falseness or exaggerations of (a claim, theory, or the like).

- The cartoonist especially likes to debunk politicians' promises.
[ترجمه داوود شفیعی] کاریکاتوریست علاقه خاصی به رسواکردن وعده های سیاستمداران دارد.
[ترجمه ترگمان] این کاریکاتوریست به ویژه دوست دارد که سیاستمداران را فریب دهد
[ترجمه گوگل] کاریکاتوریست به خصوص به وعده سیاستمداران تمایل دارد

• disparage, ridicule; expose as being false or exaggerated
if you debunk an idea or belief, you show that it is false or not important.

مترادف و متضاد

کم ارزش کردن (فعل)
abase, belittle, debunk, downgrade

کسی را اگاه و هدایت کردن (فعل)
debunk

disprove, ridicule


Synonyms: cut down to size, deflate, demystify, discover, disparage, expose, lampoon, mock, puncture, show up, uncloak, unmask, unshroud


Antonyms: prove, uphold


جملات نمونه

1. The writer's aim was to debunk the myth that had grown up around the actress.
[ترجمه ترگمان]هدف نویسنده این بود که این افسانه را که در اطراف این هنرپیشه بزرگ شده بود، از بین ببرد
[ترجمه گوگل]هدف نویسنده این بود که افسانه ای را که در اطراف بازیگر نقش آفرینی بود، برافروخت

2. His theories have been debunked by recent research.
[ترجمه امین] تحقیقات اخیر نظریه های وی را از اعتبار انداخته است.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات اخیر در مورد تئوری های او اثبات شده است
[ترجمه گوگل]نظریه های او توسط تحقیقات اخیر مورد آزمایش قرار گرفته است

3. Some advertising slogans should be debunked.
[ترجمه ترگمان]برخی از شعارهای تبلیغاتی باید اثبات شود
[ترجمه گوگل]برخی از شعارهای تبلیغاتی باید نابود شوند

4. Historian Michael Beschloss debunks a few myths.
[ترجمه ترگمان]Historian مایکل Beschloss چند افسانه را رد می کند
[ترجمه گوگل]مریخ مایکل Beschloss چند اسطوره را برمی انگیزد

5. His claims were later debunked by fellow academics.
[ترجمه ترگمان]ادعاهای او بعدا توسط دانشگاهیان هم کار اثبات شد
[ترجمه گوگل]ادعاهای او بعدها توسط آکادمی های همجنسگرایان مجبور شدند

6. The newspaper debunked the youth cult as the tool of a foreign government.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه در مورد پرستش جوانان به عنوان ابزار یک دولت خارجی تاکید کرد
[ترجمه گوگل]این روزنامه جوانان را به عنوان ابزار حکومت خارجی خلع سلاح کرد

7. In both poems, Leapor attempts to debunk unreal expectations of marriage.
[ترجمه ترگمان]در هر دو شعر، Leapor تلاش می کند تا انتظارات غیرواقعی ازدواج را برآورده کند
[ترجمه گوگل]در هر دو شعر، لئوپور تلاش می کند انتظارات غیر واقعی ازدواج را از بین ببرد

8. Hence, the spate of was-the-risk-exaggerated, debunking stories.
[ترجمه ترگمان]از این رو، طغیان بیش از حد، داستان های کوتاه و اغراق آمیز بود
[ترجمه گوگل]از این رو، طیف گسترده ای از داستان های غم انگیز، اغراق آمیز و ناراضی بود

9. Payton wants to debunk the myth that economics is a science.
[ترجمه ترگمان]Payton می خواهد این افسانه را باطل کند که اقتصاد علم است
[ترجمه گوگل]پایتون می خواهد افسانه ای را مبنی بر اینکه اقتصاد یک علم است، رد می کند

10. And it debunked and later destroyed the reputation of a great sea captain, a good friend of my father.
[ترجمه ترگمان]و بعدها شهرت یک ناخدای بزرگ دریایی، یکی از دوستان خوب پدرم را نابود کرد
[ترجمه گوگل]و آن را repunked و بعد از دست دادن اعتبار یک کاپیتان دریا بزرگ، دوست خوب پدر من

11. The study debunks the myth that men are better at math than women.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه این افسانه را که مردان در ریاضیات بهتر از زنان هستند را رد می کند
[ترجمه گوگل]این تحقیق اسطوره ای را نشان می دهد که مردان در ریاضی بهتر از زنان هستند

12. In her book she debunks a lot of the claims made by astrologers.
[ترجمه ترگمان]او در کتاب خود، مقدار زیادی از ادعاها را که توسط علمای احکام نجوم ساخته شده است، رد می کند
[ترجمه گوگل]در کتاب خود او بسیاری از ادعاهای ساخته شده توسط astrologers

13. Should debunk is new latitudinarian carry out the 3 hypocritical sexes that liberalize greatly and fabulosity .
[ترجمه ترگمان]آیا debunk جدید می تواند سه زن ریاکار و hypocritical را که به شدت و fabulosity آزاد هستند را از بین ببرد؟
[ترجمه گوگل]باید اختراع کننده جدیدی باشد که از 3 جنس ریاکاری است که به شدت آزاد و افسانه ای را انجام می دهند

14. Sequences of maps can also debunk misconceptions.
[ترجمه ترگمان]استفاده مجدد از نقشه نیز می تواند تصورات نادرست را به همراه داشته باشد
[ترجمه گوگل]توالی نقشه ها همچنین می توانند تصورات غلط را تخریب کنند

He spent his life debunking communism.

او عمر خود را صرف پرده‌برداری عیوب کمونیسم کرد.


پیشنهاد کاربران

نادرست بودن یک تئوری را اثبات کردن - درباره چیزی روشنگری کردن



بی اعتبار کردن، کم ارزش نشان دادن از چیزی که هست ، نقض کردن - انکار کردن -
هم معنی discredit - contradict - refute
The writer's aim was to debunk the myth that had grown up around the actress.
هدف نویسنده این بود که افسانه ای که برای هنرپیشه ی ( خانم ) شکل گرفته بود را بی اعتبار کند. ( از ارزش آن کم کند )


سوءتعبیر

I thought the whole dream of
dating a doctor was debunked
در اینجا معنای بی ارزش، چیپ، خز بودن ، از مد افتادن
من فک میکردم که دیگه رویای ازدواج با دکترا از مد افتاده

نادرست بودن یک تئوری را اثبات کردن

از اعتبار انداختن، مورد تردید قرار دادن، برملا ساختن، افشاگری کردن، به سخره گرفتن، سخره کردن

درباره چیزی روشنگری کردن

مردود شمردن، مردود دانستن

درباره چیزی روشنگری کردن - نادرست بودن یک تئوری را اثبات کردن



دست را رو کردن

مفتضح کردن

. Show that an idea or belief is less important, good, and true

The writer intended to debunk the long - held myth by a compelling explanation in 1987. However, he was vindicated in 1999 when he had become senile.

رد کردن , از اعتبار انداختن

– His theories have been debunked by recent research
– The writer's aim was to debunk the myth that had grown up around him
– The study debunks the myth that men are better at math than women


کلمات دیگر: