کلمه جو
صفحه اصلی

candidacy


معنی : نامزدی، کاندید، داوطلبی
معانی دیگر : (برای انتخابات) نامزد بودن، نامزدی (در انگلیس candidature هم می گویند)، کاندید بودن

انگلیسی به فارسی

نامزدی، داوطلبی، کاندید(بودن)


نامزدی، کاندید، داوطلبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: candidacies
• : تعریف: the condition of being considered or nominated, or striving to be so, for a particular position, office, prize, or honor.

- She announced her candidacy for the U.S. senate.
[ترجمه ترگمان] او نامزدی خود برای سنای آمریکا را اعلام کرد
[ترجمه گوگل] او نامزد خود را برای سنای ایالات متحده اعلام کرد
- The congressman made that pledge throughout his candidacy.
[ترجمه ترگمان] عضو کنگره این تعهد را در طول نامزدی خود انجام داد
[ترجمه گوگل] کنگره این تعهد را در طول نامزدی خود انجام داد
- He decided to withdraw his candidacy.
[ترجمه ترگمان] او تصمیم گرفت نامزدی خود را پس بگیرد
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت نامزدی خود را بیرون ببرد

• state of being a candidate, state of being an applicant (for a position or job)
someone's candidacy is their position of being a candidate in an election.

مترادف و متضاد

نامزدی (اسم)
affiance, nomination, candidacy, engagement, betrothal, candidature, trothplight, candidate ship, troth, espousal

کاندید (اسم)
nomination, candidacy, candidate, postulancy

داوطلبی (اسم)
candidacy, candidature, candidate ship

willingness


Synonyms: application, readiness, competition, preparedness, offer, running for office, candidateship, nomination


جملات نمونه

1. he affirmed his candidacy
او نامزدی خود در انتخابات را با صراحت اعلام کرد.

2. he declared his candidacy at a most opportune moment
او در لحظه ی بسیار مناسبی نامزدی (انتخاباتی) خود را اعلام کرد.

3. he is pushing for his son's candidacy
او برای نامزدی پسرش تلاش می کند.

4. The local party supported her candidacy for the post of chairman.
[ترجمه ترگمان]حزب محلی از نامزدی وی برای پست ریاست حمایت کرد
[ترجمه گوگل]حزب محلی از نامزدی خود برای پست رئیس جمهور حمایت کرد

5. His candidacy has divided the party; while most have scorned him, others have sought to rehabilitate him.
[ترجمه ترگمان]نامزدی او حزب را تقسیم کرده است؛ در حالی که اغلب آن ها او را تحقیر کرده اند و برخی دیگر به دنبال احیای او هستند
[ترجمه گوگل]نامزدی او حزب را تقسیم کرده است؛ در حالی که اکثر او را نادانسته اند، دیگران به دنبال او بوده اند

6. Today he is formally announcing his candidacy for President.
[ترجمه ترگمان]امروز او رسما نامزدی خود را برای رئیس جمهور اعلام می کند
[ترجمه گوگل]امروز او رسما نامزدی خود را برای رئیس جمهور اعلام می کند

7. He has not yet officially announced his candidacy for the presidential election.
[ترجمه ترگمان]او هنوز رسما نامزدی خود برای انتخابات ریاست جمهوری را اعلام نکرده است
[ترجمه گوگل]او هنوز رسما نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام نکرده است

8. Few expected that he would declare his candidacy for the Democratic nomination for the presidency.
[ترجمه ترگمان]کم تر کسی انتظار داشت که نامزدی خود را برای نامزدی حزب دموکرات برای ریاست جمهوری اعلام کند
[ترجمه گوگل]اندکی انتظار می رود که او نامزدی خود را برای نامزدی دموکرات برای ریاست جمهوری اعلام کند

9. Some experts speculate that a Perot candidacy would hurt the Dole-Kemp ticket more than Clinton in November.
[ترجمه ترگمان]برخی متخصصان پیش بینی می کنند که نامزدی پروت به بلیط کمپ - کمپ بیش از کلینتون در ماه نوامبر آسیب خواهد رساند
[ترجمه گوگل]بعضی از کارشناسان بر این باورند که نامزدی پراوت بیش از کلینتون در ماه نوامبر به مبلغ Dole-Kemp صدمه می زند

10. Vince Tobin withdrew his candidacy for the job after both men got death threats from Ditka fanatics.
[ترجمه ترگمان]وینس Tobin پس از اینکه هر دو مرد از متعصبان Ditka تهدید به مرگ کردند، نامزدی خود را برای این شغل کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]وینس توبین کاندیدایش را برای این کار پس گرفت پس از اینکه هر دو مرد، تهدید مرگ را از طرفداران دیتکا گرفتند

11. Since Wilder announced his candidacy in September 199 his campaign had failed to acquire any significant momentum.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان که وایلدر اعلام نامزدی خود را در ماه سپتامبر اعلام کرد، کمپین او نتوانست حرکت قابل توجهی را به دست آورد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ویلدر نامزد خود در سپتامبر 199 اعلام کرد، مبارزاتش برای دستیابی به یک حرکت قابل توجهی موفق نشد

12. Eight months later he announced his candidacy for U. S. Senate.
[ترجمه ترگمان]هشت ماه بعد، او نامزدی خود برای U را اعلام کرد اس سنا
[ترجمه گوگل]هشت ماه بعد او نامزد خود برای سنای آمریکا شد

13. Moreover, candidacy for technical membership has to be proposed and endorsed by council members.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، نامزدی برای عضویت فنی باید توسط اعضای شورا مطرح و تایید شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اعضای شورا باید نامزدی برای عضویت در فنی را پیشنهاد و تایید کند

14. Seligson withdrew his candidacy and wrote a biting letter to Harleston.
[ترجمه ترگمان]Seligson نامزدی خود را پس کشید و نامه ای را به Harleston نوشت
[ترجمه گوگل]سلیگسون نامزد خود را رد کرد و نامه ای را به هارلستون نوشت

15. She later withdrew her candidacy .
[ترجمه ترگمان]او بعدها نامزدی خود را کنار کشید
[ترجمه گوگل]او بعدا نامزد خود را رد کرد

پیشنهاد کاربران

کاندیداتوری

candidacy ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: نامزدی
تعریف: نامزد بودن برای تصدی یک سمت


کلمات دیگر: