کلمه جو
صفحه اصلی

barbecue


معنی : کباب، بریانی، کباب کردن، بریان کردن
معانی دیگر : مهمانی یا پیک نیکی که در آن کباب می دهند، کباب کردن (معمولا روی آتش زغال)، کباب شده، (در اصل) چارچوبه ی فلزی برای کباب کردن گوشت، خوک یا بره یا گوساله ای که درسته بر سیخ بزرگی کباب شود، هر نوع گوشت کباب شده (بر آتش زغال)، رستورانی که خوراک مخصوص آن کباب است، دستگاه قابل حمل برای کباب کردن گوشت، منقل، کباب پز، گوشت را با سس کباب کردن، کبابی

انگلیسی به فارسی

بریانی، کباب، بریان کردن، کباب کردن، بریان


باربیکیو، کباب، بریانی، کباب کردن، بریان کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a party, often held outdoors, at which meat and sometimes vegetables are roasted on a grill or spit over an open fire.

- They invited all the neighbors to their Fourth of July barbecue.
[ترجمه یونس عزیزی] آنها همه همسایه ها را به جش کباب چهام ژوئیه دعوت کردند.
[ترجمه یکتا] آن ها همه ی همسایه ها را به کباب چهارم ژانویه یشان دعوت کردن
[ترجمه سینا] آنها همه همسایگان را به کباب خوردن روز چهارم ماه ژوئیه دعوت کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها همه همسایگان را به جشن چهارم ژوئیه خود دعوت کردند
[ترجمه گوگل] آنها همه همسایگان را به کباب ماه چهارم ماه ژوئیه دعوت کردند

(2) تعریف: the apparatus, either fixed or portable, on which such a meal is cooked.

- Should I put more chicken on the barbecue?
[ترجمه یونس عزیزی] آیا مرغ بیشتری باید روی منقل قرار دهم؟.
[ترجمه ترگمان] باید مرغ بیشتری بذارم تو باربیکیو؟
[ترجمه گوگل] آیا من باید مرغ بیشتری بر روی کباب قرار دهم؟

(3) تعریف: the food cooked in this manner, often having a spicy sauce.
مشابه: broil, grill

- I just love barbecue, and the spicier the better!
[ترجمه melissa] من فقط باربیکیو دوست دارم , هرچه تندتر بهتر
[ترجمه ترگمان] من فقط کباب دوست دارم و the بهتر است!
[ترجمه گوگل] من فقط کباب کردن را دوست دارم، و حتی بهتر از آن!
- Benny's Grill serves the best barbecue in town.
[ترجمه ترگمان] رستوران بنی بهترین کباب شهر در شهر است
[ترجمه گوگل] Grill Benny بهترین رستوران در شهر است
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barbecues, barbecuing, barbecued
• : تعریف: to roast on a grill or spit over an open fire, often using a spicy sauce.

- Let's barbecue these vegetables along with the chicken.
[ترجمه ترگمان] بیا این سبزی رو با جوجه کبابی کباب کنیم
[ترجمه گوگل] بیایید این سبزیجات را همراه با مرغ باربیکی کنیم

• broiler, grill; meat which is cooked on a grill; sauce for grilled meat; outdoor party where grilled food is eaten
roast meat on a grill
a barbecue is a grill used to cook food outdoors.
a barbecue is also a meal cooked outside on a grill.

مترادف و متضاد

کباب (اسم)
barbecue, kebab, shashlik, kabob

بریانی (اسم)
barbecue, fry

کباب کردن (فعل)
barbecue, roast, broil, grid

بریان کردن (فعل)
parch, barbecue, roast, grill

meal cooked on grill


Synonyms: bake, clam bake, cookout, party, picnic, wienie roast


grill for cookout


Synonyms: broiler, charcoal grill, fireplace, gas grill, griddle, pit of coals, roaster, spit


cook outside, usually on a grill


Synonyms: broil, charcoal, fry, grill, rotisserie, sear


جملات نمونه

1. barbecue ribs
دنده ی (گاو) بریان شده

2. barbecue the meat for only five minutes
گوشت را فقط پنج دقیقه کباب کن.

3. last night, i went to a barbecue
دیشب به مهمانی رفتم که در آن کباب سرو می شد.

4. Adjust the heat of the barbecue by opening and closing the air vents.
[ترجمه ترگمان]گرما کبابی را با باز کردن و بستن دریچه هوا را مرتب می کنم
[ترجمه گوگل]با باز و بستن دریچه های هوا گرمای کباب را تنظیم کنید

5. I put another steak on the barbecue.
[ترجمه Kimia] من چند تکه ی گوشت دیگر را روی باربیکیو گذاشتم
[ترجمه یونس عزیزی] یک تکه گوشت دیگر را روی منقل کباب گذاشتم.
[ترجمه ترگمان] یه استیک دیگه رو توی مهمونی کباب کردم
[ترجمه گوگل]یک استیک دیگر روی کباب پز گذاشتم

6. The chef at the barbecue looked up from his labours; he was sweating.
[ترجمه ترگمان]سرآشپز که در جشن کباب شده بود سرش را بلند کرده بود و عرق می ریخت
[ترجمه گوگل]سرآشپز در کباب کردن از زحمات خود نگاه کرد عرق کرده بود

7. We can't calculate on good weather for the barbecue.
[ترجمه ترگمان]نمی توانیم روی آب و هوای خوب برای کباب حساب کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم آب و هوای خوب را برای کباب کردن محاسبه کنیم

8. We had a barbecue on the beach.
[ترجمه ترگمان] یه کباب توی ساحل داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در ساحل کباب کردیم

9. In the evening there was a barbecue, with the whole village joining in the fun .
[ترجمه ترگمان]شب مهمانی کباب شده بود و تمام دهکده در حال تفریح و تفریح بود
[ترجمه گوگل]در شب کبابی بود که کل روستا به آن مشغول بود

10. Don'tspill too much fat on the barbecue as it could flare up.
[ترجمه ترگمان]اینقدر چاق نباش که توی مهمونی کباب بشی چون ممکنه همه چی رو به باد بده
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ چربی زیادی روی کباب پز بریزید زیرا می تواند شعله ور شود

11. We're having a barbecue next Saturday, weather permitting.
[ترجمه ترگمان]روز شنبه آینده ما داریم کباب می خوریم و آب و هوا را از هم جدا می کنیم
[ترجمه گوگل]ما #39 ؛ شنبه آینده کباب می کنیم ، اگر هوا اجازه دهد

12. If the weather's fine, we'll barbecue in the ranch.
[ترجمه ترگمان]اگه هوا خوب باشه، توی مزرعه کباب می کنیم
[ترجمه گوگل]اگر آب و هوای #39 خوب باشد ، ما #39 ؛ در مزرعه کباب خواهیم کرد

13. Rain is the kiss of death for a barbecue.
[ترجمه ترگمان]باران بوسه مرگ است
[ترجمه گوگل]باران برای کباب بوسه مرگ است

14. The barbecue won't be ready until the flames have died down and the charcoal is glowing.
[ترجمه ترگمان]کباب تا وقتی که شعله های آتش فروکش نکند، کباب حاضر نخواهد شد و زغال بر افروخته می شود
[ترجمه گوگل]کباب پز برنده شماره 39 نیست ؛ آماده باشید تا زمانی که شعله های آتش خاموش شود و زغال درخشان باشد

15. In the evening there is a barbecue dinner around the camp fire, followed by a presentation of Meo dances.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر یک مهمانی کباب در اطراف آتش اردوگاه برگزار می شود و پس از آن نمایش رقص های Meo برگزار می شود
[ترجمه گوگل]عصر یک شام کباب در اطراف آتش اردوگاه برگزار می شود و به دنبال آن ارائه رقص های Meo

Last night, I went to a barbecue.

دیشب به مهمانی رفتم که در آن کباب سرو می‌شد.


Barbecue the meat for only five minutes.

گوشت را فقط پنج دقیقه کباب کن.


barbecue ribs

دنده‌ی (گاو) بریان‌شده


پیشنهاد کاربران

مهمانی که در کمپ و جنگل برگزار می شود و معمولا در آن درو آتش داستان های ترسناک تعریف می کنند .

Barbecue is an outdoor party in wich food is cooked over fire

منقل

نوعی کباب

کباب سیخی

منقل . . . . کباب سیخی. . . . . .

کبابی که زیاد تعریفی نداره

Barbecue is an outdoor party in wich food is cooked over fire

منقل کبابی،
کباب پز .

همانچیزی که در کمپ و جنگل برگزار می شود و معمولا در آن درو آتش داستان های ترسناک تعریف می کنند .
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
Barbecue is an outdoor party همانی که در کمپ و جنگل برگزار می شود و معمولا در آن درو آتش داستان های ترسناک تعریف می کنند .
همانی که در کمپ و جنگل برگزار می شود و معمولا در آن درو آتش داستان های ترسناک تعریف می کنند .
همانی که در کمپ و جنگل برگزار می شود و معمولا در آن درو آتش داستان های ترسناک تعریف می کنند .

Barbecue is an outdoor party in wich food is cooked over fire که در کمپ و جنگل برگزار می شود و معمولا در آن درو آتش داستان های ترسناک تعریف می کنند .

Barbecue is an outdoor party in wich food is cooked over fire
Barbecue is an outdoor party in wich food is cooked over fire
Barbecue is an outdoor party in wich food is cooked over fire wich

منقل کباب

💜💜💜💜
منقل کباب ، کباب پز

پختن مواد غذایی به سیخ کشیده شده بر روی زغال داغ یا میله های برقی را باربیکیو یا کباب کردن سیخی می نامند.

به طور کل باربیکیو ( به انگلیسی: Barbecue , barbeque , Bar - B - Q یا BBQ ) روشی از روش های پخت است که از قرار دادن مواد غذایی عمدتاً گوشت بر روی حرارت یا آتش و معمولاً در فضای باز ایجاد می شود. در روش باربیکیو از زغال، چوب، اجاق گاز برقی و گازی به عنوان منبع تأمین حرارت استفاده می کنند. معمولاً گوشت پیش از قرار گرفتن در باربیکیو باید در ماده ای مثل آبلیمو و نظایر آن خوابانده شود یا اینکه لایه ای از موادی خاص مثل ادویه جات گوناگون یا سس بر روی آن کشیده شود. [۱]

😁😁😎😎

اسم :
1 - کباب
2 - کباب پز ( منقل )


فعل :
کباب کردن

کباب کردن

کباب پزِ منقلی ، کباب پز سیخی

ماهی و یا گوست ویا . . . . . . را ما سر یک سیخ می زنیم و ان را روی اتش قرار می دهیم ( به این رپش باربیکیو می گویند )

کباب := یک وعده غذایی یا مهمانی که در آن غذا روی یک قاب فلزی روی آتش پخته می شود و در فضای باز خورده می شود.



کلمات دیگر: