معنی : خطور کردن
dawn upon
معنی : خطور کردن
مترادف و متضاد
خطور کردن (فعل)
strike, occur, flash, dawn upon, haunt
پیشنهاد کاربران
رجوع شود به Dawn on
به ذهن خطور کردن، متوجه شدن، پی بردن، دریافتن، روشن شدن
معلوم شدن ِ چیزی برای کسی
آشکار شدن چیزی برای کسی
فهمیدن چیزی
متوجه چیزی شدن
Around noon it dawned upon me that I had never eaten breakfast
آشکار شدن چیزی برای کسی
فهمیدن چیزی
متوجه چیزی شدن
Around noon it dawned upon me that I had never eaten breakfast
کلمات دیگر: